کُشتمش! احساس را، تا دل نبندد پای تو
کُشتمش! احساس را، تا دل نبندد پای تو
تا نشیند هی نگوید قصه ی زیبای تو
کُشتمش! با دستِ خود در خلوتی از خاطرات
تا نبافد بیش از این پیراهنِ رویای تو
کُشتمش! زیرِ همین دیوارِ تنهایی که من
رج به رج کردم بنایش از نبودن های تو
مثلِ یک سنّت که از آن جاهلیت می چکد
من همان کردم که با این حس جان فرسای تو
زیرِ خرواری ز خاک و خاطره، با خونِ دل
زنده زنده دفن کردم، عشق را همپای تو
این منم! یک جسمِ بی احساسِ توخالی شده
این منم! مجموع غم ها با خودم، منهای تو
قاتل و مقتولِ این جرمی که رخ داده منم
پای من تاوان این، امّا گناهش پای تو
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
تا نشیند هی نگوید قصه ی زیبای تو
کُشتمش! با دستِ خود در خلوتی از خاطرات
تا نبافد بیش از این پیراهنِ رویای تو
کُشتمش! زیرِ همین دیوارِ تنهایی که من
رج به رج کردم بنایش از نبودن های تو
مثلِ یک سنّت که از آن جاهلیت می چکد
من همان کردم که با این حس جان فرسای تو
زیرِ خرواری ز خاک و خاطره، با خونِ دل
زنده زنده دفن کردم، عشق را همپای تو
این منم! یک جسمِ بی احساسِ توخالی شده
این منم! مجموع غم ها با خودم، منهای تو
قاتل و مقتولِ این جرمی که رخ داده منم
پای من تاوان این، امّا گناهش پای تو
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://telegram.me/monlightyy/foad
۸۰۵
۱۶ بهمن ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.