داستان آشنایی و ازدواج ما
داستان آشنایی و ازدواج ما
لیلا: شایعه راجع به ازدواج ما واقعا زیاد بود. ما خیلی اتفاقی در سال ۸۳ با هم آشنا شدیم و بعد از ۵ سال آشنایی، ازدواج کردیم.
احسان: من دوست داشتم زودتر ازدواج کنم اما میترسیدم.
لیلا: خب ازدواج برای ما ترسناک بود. چون هر دوی ما سن و سال کمی داشتیم روز عقد هر دو بهتزده بودیم و باورمان نمیشد.
احسان: سال اول که با هم آشنا شدیم خانوادههای ما هم رفتوآمد پیدا کردند و از ابتدا قرارمان این بود که بعد از آشنایی بیشتر ازدواج کنیم.
احسان: من برای ازدواج با لیلا همه کلیات و جزئیات را با هم در نظر گرفتم.
لیلا: رفتار و شخصیت احسان باعث شد بخواهم با او ازدواج کنم و به نظرم رفتار خوب یک فرد از هر چیز دیگری برای زندگی مهمتر است.
احسان «با خنده»: یعنی تیپ و قیافه من را نمیپسندی.
لیلا: احسان یک ترانه به من هدیه داده که فقط من و خانوادهام آن را شنیدهایم. کاری است که به نظر من از همه آهنگهای احسان احساسیتر است.
احسان: یک شب ساعت ۱۲ شب آهنگ «هرچی آرزوی خوبه مال تو» را ساختم. زنگ زدم به لیلا. برایش پای پیانو آهنگ را زدم و خواندم. خیلی خوشش آمد. فردای آن شب هم از تلویزیون پخش شد.
لیلا: یادم میآید با صدای تلفن از خواب پریدم. وقتی آهنگ احسان پشت تلفن را گوش کردم حسابی احساساتی شدم. البته باید اعتراف کنم من اصلا آدم احساساتی نیستم، همیشه در کنسرتهای احسان متعجب میشوم که چرا مردم با صدای او اشک میریزند. من هیچ وقت آنقدر احساساتی نمیشوم که در چنین موقعیتی قرار بگیرم اما آن شب آهنگ احسان به طور عجیب و غریبی به دلم نشست.
احسان: به نظر من نقطه قوت همسرم در پشتکار اوست. هیچ وقت از کاری که انجام میدهد خسته نمیشود. نقطه ضعف او را هم در ایدهآلگراییاش میداند. همیشه میخواهد همه چیز در کاملترین شرایط باشد و به نظر من بعید است که همیشه همه شرایط عالی و کامل باقی بماند
لیلا: شایعه راجع به ازدواج ما واقعا زیاد بود. ما خیلی اتفاقی در سال ۸۳ با هم آشنا شدیم و بعد از ۵ سال آشنایی، ازدواج کردیم.
احسان: من دوست داشتم زودتر ازدواج کنم اما میترسیدم.
لیلا: خب ازدواج برای ما ترسناک بود. چون هر دوی ما سن و سال کمی داشتیم روز عقد هر دو بهتزده بودیم و باورمان نمیشد.
احسان: سال اول که با هم آشنا شدیم خانوادههای ما هم رفتوآمد پیدا کردند و از ابتدا قرارمان این بود که بعد از آشنایی بیشتر ازدواج کنیم.
احسان: من برای ازدواج با لیلا همه کلیات و جزئیات را با هم در نظر گرفتم.
لیلا: رفتار و شخصیت احسان باعث شد بخواهم با او ازدواج کنم و به نظرم رفتار خوب یک فرد از هر چیز دیگری برای زندگی مهمتر است.
احسان «با خنده»: یعنی تیپ و قیافه من را نمیپسندی.
لیلا: احسان یک ترانه به من هدیه داده که فقط من و خانوادهام آن را شنیدهایم. کاری است که به نظر من از همه آهنگهای احسان احساسیتر است.
احسان: یک شب ساعت ۱۲ شب آهنگ «هرچی آرزوی خوبه مال تو» را ساختم. زنگ زدم به لیلا. برایش پای پیانو آهنگ را زدم و خواندم. خیلی خوشش آمد. فردای آن شب هم از تلویزیون پخش شد.
لیلا: یادم میآید با صدای تلفن از خواب پریدم. وقتی آهنگ احسان پشت تلفن را گوش کردم حسابی احساساتی شدم. البته باید اعتراف کنم من اصلا آدم احساساتی نیستم، همیشه در کنسرتهای احسان متعجب میشوم که چرا مردم با صدای او اشک میریزند. من هیچ وقت آنقدر احساساتی نمیشوم که در چنین موقعیتی قرار بگیرم اما آن شب آهنگ احسان به طور عجیب و غریبی به دلم نشست.
احسان: به نظر من نقطه قوت همسرم در پشتکار اوست. هیچ وقت از کاری که انجام میدهد خسته نمیشود. نقطه ضعف او را هم در ایدهآلگراییاش میداند. همیشه میخواهد همه چیز در کاملترین شرایط باشد و به نظر من بعید است که همیشه همه شرایط عالی و کامل باقی بماند
۱.۱k
۰۵ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.