ســیـاســت زنـانــه
#ســیـاســت_زنـانــه
گاهی با #جملات زیبا از همسرتان دلجویی کنید؛
@movafaqiat100
زن موجودی سرشار از عواطف است. از این رو، خوب است که در #محیط خانه، این
ابرازهای عاطفی را نسبت به همسرش داشته باشد. البته زیاده روی نیز خوب نیست. اگر در این زمینه زیاده روی شود، چه بسا نتیجه عکس خواهد داشت؛ بلکه باید به صورت ابتکاری جملاتی را در زندگی استفاده کنید. این نکته را به یاد داشته باشید که زنان خوش زبان، عامل جذب شوهرانشان به محیط خانه میشوند؛ #بد_زبانی مرد را از خانه دور می کند.
@movafaqiat100
زن و شوهری می خواستند به دیدار دوستی بروند که در چند کیلومتری خانه ی آنها زندگی می کرد.
در راه به یاد آوردند باید از پلی قدیمی بگذرند که ایمن به نظر نمی رسید.
با یادآوری این موضوع زن دچار تشویش و نگرانی شد و از شوهرش پرسید: با آن پل چه کنیم؟
من نمی خواهم از روی آن بگذرم. قایقی هم در آنجا نیست که ما را به آن سوی رودخانه ببرد.
مرد گفت: آه، من به فکر این پل نبودم. به راستی این پل برای عبور خطرناک است.
فکرش را بکن، ممکن است وقتی ما از روی آن عبور می کنیم، فرو بریزد و ما در رودخانه غرق شویم.
زن ادامه داد: یا فکرش را بکن، تخته ی پوسیده ای قدم بگذاری و پایت بشکند.
در آن صورت چه کسی از من و بچه ها مراقبت خواهد کرد؟
مرد با وحشت گفت: نمی دانم اگر پای من بشکند چه بر سر ما خواهد آمد. شاید از گرسنگی بمیریم.
این گفت و گو همچنان ادامه داشت.
زن و شوهر، هر دو نگران بودند و انواع بلاها و حوادث ناگواری را که ممکن بود برای آنها پیش بیاید، تصور می کردند، تا سرانجام به پل رسیدند.
اما در اوج نا باوری دیدند که پل جدیدی به جای پل قبلی ساخته شده است و به سلامت از آن عبور کردند.
نگذار موریانۀ نگرانی بنای زندگی ات را ویران کند.
«دیل کارنگی
گاهی با #جملات زیبا از همسرتان دلجویی کنید؛
@movafaqiat100
زن موجودی سرشار از عواطف است. از این رو، خوب است که در #محیط خانه، این
ابرازهای عاطفی را نسبت به همسرش داشته باشد. البته زیاده روی نیز خوب نیست. اگر در این زمینه زیاده روی شود، چه بسا نتیجه عکس خواهد داشت؛ بلکه باید به صورت ابتکاری جملاتی را در زندگی استفاده کنید. این نکته را به یاد داشته باشید که زنان خوش زبان، عامل جذب شوهرانشان به محیط خانه میشوند؛ #بد_زبانی مرد را از خانه دور می کند.
@movafaqiat100
زن و شوهری می خواستند به دیدار دوستی بروند که در چند کیلومتری خانه ی آنها زندگی می کرد.
در راه به یاد آوردند باید از پلی قدیمی بگذرند که ایمن به نظر نمی رسید.
با یادآوری این موضوع زن دچار تشویش و نگرانی شد و از شوهرش پرسید: با آن پل چه کنیم؟
من نمی خواهم از روی آن بگذرم. قایقی هم در آنجا نیست که ما را به آن سوی رودخانه ببرد.
مرد گفت: آه، من به فکر این پل نبودم. به راستی این پل برای عبور خطرناک است.
فکرش را بکن، ممکن است وقتی ما از روی آن عبور می کنیم، فرو بریزد و ما در رودخانه غرق شویم.
زن ادامه داد: یا فکرش را بکن، تخته ی پوسیده ای قدم بگذاری و پایت بشکند.
در آن صورت چه کسی از من و بچه ها مراقبت خواهد کرد؟
مرد با وحشت گفت: نمی دانم اگر پای من بشکند چه بر سر ما خواهد آمد. شاید از گرسنگی بمیریم.
این گفت و گو همچنان ادامه داشت.
زن و شوهر، هر دو نگران بودند و انواع بلاها و حوادث ناگواری را که ممکن بود برای آنها پیش بیاید، تصور می کردند، تا سرانجام به پل رسیدند.
اما در اوج نا باوری دیدند که پل جدیدی به جای پل قبلی ساخته شده است و به سلامت از آن عبور کردند.
نگذار موریانۀ نگرانی بنای زندگی ات را ویران کند.
«دیل کارنگی
۲.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.