hidden love عشق پنهان شده
p48
ات. شوخیه خوبی نیست کوک (لرزش صدا)
کوک. بسیار جدیم... پارک ات
ات. دروغهههههه
هه انتظار اینو داشتم بهم سیلی زد افتاد یه گوشه از اتاق
کوک. بفهم دیگه نمیخوامتتت... حالا هم گمشوووو(عربده)
ات. نمیرمممممم(اشک، داد)
کوک. باشه من میرم
کتشو برداشتو رفت نه نه امکان نداره سریع از جام بلند شدم دنبالش رفتم ولی آسانسور درش بسته شده بود از پله های اظطراری رفتم کفش پاشنه بلندمو در آوردمو پا برهنه پله هارو چند تا چند تا میرفتم... بلخره تموم شد نفس نفس میزدم سریع از هتل بیرون رفتم نبود... هوا ترکیبی از بارون و برف بود داشتم از سرما میمردم ولی اهمیتی ندادم دنبال کوک میگشتم همه مردم با تعحب نگام میکرد ماسک کلاه گذاشته بودم...
ات. کوکککک(داد، گریه)
همه جارو دنبالش گشتم دیگه داشتم از سرما میمردم
ساعت2شب بود وسط خیابون از شدت سرما پاهام سست شدو افتادم زمین
ات. کوک متاسفم آدمی نشدم که تو میخواستی(آروم بی جون)
چشمام نمیدیو سیاهی میرفت سرمو گرفتمو فشارش دادم که سیاهی مطلق...
.
.
.
با سردرد شدید چشمامو باز کردم سرم داشت گیج میرفت همه چی برام تار بود.. چند بار پلک زدم و بالاخره تونستم کمی واضح تر ببینم سرمو بالا آوردم که با دکتر مواجه شدم داشت یه چی به سرمم(نمیدونم درسته یانه) تزیق میکرد نگاهش به من افتادو لبخند بزرگی زد
دکتر. بهوش امدی... الان همراهاتو میگم بیان داخل خیلی نگرانتن
سرم. تکون دادم که از اتاق خارج شد... کی منو آورده اینجا...همون لحظه در با شتاب باز شدو اعضا امدن داخل
جیمین. ات حالت خوبه؟
جیهوپ. درد نداری؟
تهیونگ. چه اتفاقی افتاده؟
کوک... کوک نیست با یاد آوری حرفاش اشک تو چشمام جمع شد نه من باید پیداش کنم سریع از روی تخت بلند شدم که جین گرفتتم
ات. ولم کننن(داد، گریه)
نامجون. ات چیشده توضیح بده هر چقدر به کوک زنگ میزنیم جوابمون رو نمیده
پاهام سست شدو افتادم زمین همه اعضا کنارم خم شدن که یونگی هیونگ بلندم کردو گذاشتم رو تخت
ات. اون گفت دیگه نمیخوامت(گریه)
یونگی. اون همیشه همینو میگه اون بدون تو نمیتونه زندگی کنه ات باور کن
ات.این دفعه فرق داشت.... اون کوکی نبود که من میشناختم.. اون بهم گفت گفت بیا جداشیم... هیونگ اون منو نمیخواد(گریه)
اعضا همینطوری دلداریم میدادن که دکتر وارد اتاق شد
دکتر. میتونید کارای ترخیصتون رو انجام بدید
نامحون. همنطور که گفتیم خبر به بیرون از بیمارستان نمیرسه
دکتر. بله
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
900تایی مون مبارک 🐰🧡
ات. شوخیه خوبی نیست کوک (لرزش صدا)
کوک. بسیار جدیم... پارک ات
ات. دروغهههههه
هه انتظار اینو داشتم بهم سیلی زد افتاد یه گوشه از اتاق
کوک. بفهم دیگه نمیخوامتتت... حالا هم گمشوووو(عربده)
ات. نمیرمممممم(اشک، داد)
کوک. باشه من میرم
کتشو برداشتو رفت نه نه امکان نداره سریع از جام بلند شدم دنبالش رفتم ولی آسانسور درش بسته شده بود از پله های اظطراری رفتم کفش پاشنه بلندمو در آوردمو پا برهنه پله هارو چند تا چند تا میرفتم... بلخره تموم شد نفس نفس میزدم سریع از هتل بیرون رفتم نبود... هوا ترکیبی از بارون و برف بود داشتم از سرما میمردم ولی اهمیتی ندادم دنبال کوک میگشتم همه مردم با تعحب نگام میکرد ماسک کلاه گذاشته بودم...
ات. کوکککک(داد، گریه)
همه جارو دنبالش گشتم دیگه داشتم از سرما میمردم
ساعت2شب بود وسط خیابون از شدت سرما پاهام سست شدو افتادم زمین
ات. کوک متاسفم آدمی نشدم که تو میخواستی(آروم بی جون)
چشمام نمیدیو سیاهی میرفت سرمو گرفتمو فشارش دادم که سیاهی مطلق...
.
.
.
با سردرد شدید چشمامو باز کردم سرم داشت گیج میرفت همه چی برام تار بود.. چند بار پلک زدم و بالاخره تونستم کمی واضح تر ببینم سرمو بالا آوردم که با دکتر مواجه شدم داشت یه چی به سرمم(نمیدونم درسته یانه) تزیق میکرد نگاهش به من افتادو لبخند بزرگی زد
دکتر. بهوش امدی... الان همراهاتو میگم بیان داخل خیلی نگرانتن
سرم. تکون دادم که از اتاق خارج شد... کی منو آورده اینجا...همون لحظه در با شتاب باز شدو اعضا امدن داخل
جیمین. ات حالت خوبه؟
جیهوپ. درد نداری؟
تهیونگ. چه اتفاقی افتاده؟
کوک... کوک نیست با یاد آوری حرفاش اشک تو چشمام جمع شد نه من باید پیداش کنم سریع از روی تخت بلند شدم که جین گرفتتم
ات. ولم کننن(داد، گریه)
نامجون. ات چیشده توضیح بده هر چقدر به کوک زنگ میزنیم جوابمون رو نمیده
پاهام سست شدو افتادم زمین همه اعضا کنارم خم شدن که یونگی هیونگ بلندم کردو گذاشتم رو تخت
ات. اون گفت دیگه نمیخوامت(گریه)
یونگی. اون همیشه همینو میگه اون بدون تو نمیتونه زندگی کنه ات باور کن
ات.این دفعه فرق داشت.... اون کوکی نبود که من میشناختم.. اون بهم گفت گفت بیا جداشیم... هیونگ اون منو نمیخواد(گریه)
اعضا همینطوری دلداریم میدادن که دکتر وارد اتاق شد
دکتر. میتونید کارای ترخیصتون رو انجام بدید
نامحون. همنطور که گفتیم خبر به بیرون از بیمارستان نمیرسه
دکتر. بله
ادامه دارد...
حمایت کنید🥹❤
900تایی مون مبارک 🐰🧡
۲۵.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.