○جاسوس ِمن○
○جاسوسِمن○
پارت³¹
ــــــــــــــــــــ
ات ـ اخیششششش دسشوییم تموم شدددد
میهی ـ اتتتت یلحظه بیا پایین؟
اتویو
داشتم از پله ها میرفتم پایین ک ی پله خیس بود، پام پیچ خورد و با مغز رفتم تو زمین
کلم خیلی درد گرفت و سیاهی..
هتیویو
جیغغ اتتتتتتتتت
رفتم سمتش
هتی ـ ات..اتت بهوش بموننن اتتتتتتتت
ات ـ (اصن غرق خوابه😂)
هتی ـ میهیییی ب یکی زنگ بزننننن
میهی ـ (ب کوک زنگ زد) کووکککک ات*گریه*
کوکویو
داشتم موهامو خشک میکردم ک گوشیم زنگ خورد
میهی؟ عجیبه اون هیچوقت بهم زنگ نمیزد
فقد پیام میداد
جواب دادم
کوک ـ الو؟
میهی ـ کووکککک ات*گریه*
کوک ـ ا..ات چی؟
میهی ـ از پله ها افتاد الان بیهوشه(گریه)
کوک ـ همونجا بمونین من الان میام
ادمینویو
جونگکوک با بالاترین سرعت ب سمت خونه میهیاینا رفت
وقتی رفت داخل خونه..ات رو دید ک پخش زمینه
بدون معطلی ات رو براید استایل بغل کرد و برد توی ماشین
کوک ـ من خودم میرم هرچی شد خبرتون میکنم
میهی و هتی ـ *سرشونو ب نشونه باشه تکون دادن*
اتویو
چشمامو وا کردم..سِرُم تو دستم بود
جئونم اینجا بود
واو:/
ات ـ چیشده؟
کوک ـ بیدار شدییی؟
ات ـ ن هنو خابم:/
کوک ـ هعی..از پله ها افتادی..بزار دخترارو خبر کنم
ات ـ کی میتونیم بریم خونه؟
کوک ـ همین الان
ات ـ فقد زود تر
کوک ـ چشمممم*خنده*
ــــ
ها؟
پاکیده بوددد
پارت³¹
ــــــــــــــــــــ
ات ـ اخیششششش دسشوییم تموم شدددد
میهی ـ اتتتت یلحظه بیا پایین؟
اتویو
داشتم از پله ها میرفتم پایین ک ی پله خیس بود، پام پیچ خورد و با مغز رفتم تو زمین
کلم خیلی درد گرفت و سیاهی..
هتیویو
جیغغ اتتتتتتتتت
رفتم سمتش
هتی ـ ات..اتت بهوش بموننن اتتتتتتتت
ات ـ (اصن غرق خوابه😂)
هتی ـ میهیییی ب یکی زنگ بزننننن
میهی ـ (ب کوک زنگ زد) کووکککک ات*گریه*
کوکویو
داشتم موهامو خشک میکردم ک گوشیم زنگ خورد
میهی؟ عجیبه اون هیچوقت بهم زنگ نمیزد
فقد پیام میداد
جواب دادم
کوک ـ الو؟
میهی ـ کووکککک ات*گریه*
کوک ـ ا..ات چی؟
میهی ـ از پله ها افتاد الان بیهوشه(گریه)
کوک ـ همونجا بمونین من الان میام
ادمینویو
جونگکوک با بالاترین سرعت ب سمت خونه میهیاینا رفت
وقتی رفت داخل خونه..ات رو دید ک پخش زمینه
بدون معطلی ات رو براید استایل بغل کرد و برد توی ماشین
کوک ـ من خودم میرم هرچی شد خبرتون میکنم
میهی و هتی ـ *سرشونو ب نشونه باشه تکون دادن*
اتویو
چشمامو وا کردم..سِرُم تو دستم بود
جئونم اینجا بود
واو:/
ات ـ چیشده؟
کوک ـ بیدار شدییی؟
ات ـ ن هنو خابم:/
کوک ـ هعی..از پله ها افتادی..بزار دخترارو خبر کنم
ات ـ کی میتونیم بریم خونه؟
کوک ـ همین الان
ات ـ فقد زود تر
کوک ـ چشمممم*خنده*
ــــ
ها؟
پاکیده بوددد
۳.۵k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.