چند پارتی تهیونگ [part3]
آدرس خونه ای که تا به حال به هیچکس نگفته بودم رودادم .
[1ساعت بعد]
رسیدم و کرایه رو حساب کردم
ا.ت: آخيش! خوب شد حداقل زندان کمی پول درآوردم خوش حال از فرار کردنم دره خونه رو باز کردم که در کمال تعجب همه جا تمیز بود و از تمیزی برق میزد
ا.ت: انگار مهمون داریم!
که از چیزی که شنیدم هوش از سرم رفت .
امکان نداره!
@اونم چه مهمونی! به خونه خوش اومدی بدگرل
ا.ت سعی کردم خونسرد باشم که انگار موفق شدم :تو اینجا چیکار میکنی؟چرا برگشتی؟
@میدونم خیلی سوال داری ولی اول بشین !
ا.ت: بدون هیچ حرفی نشستم که ادامه داد: اوو انگار خیلی حرف گوش کن شدی لیتل!
ا.ت: حرفتو میگی یا جور دیگه ای رفتار کنم ؟ بالاخره صبر منم حدی داره جناب کیم تهیونگ!
@(پوز خند)نه! خیلی از قانونامو شکستی! میدونی که عواقبش چقدر دردناکه ؟
ا.ت: نمیخوای حرفتو بگی؟ چون اصلا دوست ندارم یه حرف رو دوبار تکرار کنم
@اوکی پس باید تقاصشو پس بدی! اونم دردناک!
ولی اول همه چیز رو توضیح میدم.
ا.ت: همه چیز رو نمیخواد، چون قسمت های زیادشو نشونم دادی!
@منظورت چیه؟
ا.ت: هع! یادت نمیاد ؟! پس بزار بگم...
[فلش بک به دادگاه ]
ا.ت باور نمیکردم .اون داشت باهام چیکار میکرد؟
قاضی : پس حرف آخر شما هیمنه؟
@: بله آقای قاضی ! من هیچ گناهی ندارم .ایشون مواد ها رو میفروختن و آدم میکشن و خود قاتل هستن!
ا.ت: چی؟ چی داری میگیییی(داد)چرا داری دروغ میگی ! تو اونو کشتی .تو منو مجبور کردی سکوت کنم یادت نمیاد حرفاتو .نمیگفتی چون دوست دارم اینکارا رو میکنم ؟ (داد)
قاضی:خانم اینجا دادگاه هست لطفا ساکت باشید .آقای کیم شواهدی هم دارید؟
@: بله من چند عکس و صدای ظبط شده دارم
ا.ت: اونا رو نشون داد.واقعا نمیدونستم چطور ثابت کنم که اون به من نوشیدنی عجیب داده و طوری عکس گرفته که کار منه و صدامو موقعی که حالم خوب نبوده پر کرده .
نه لطفا لطفا باور کنینن کار من نیستتتت. تهیونگ خواهش میکنم خواهش میکنم بگو .تو میدونی من تا حالا آزارم به یه مورچه نرسیده. چرا باید این کارا رو بکنم؟
@من در مورد شما چیزی نمیدونم .لطفا گناه خودتون رو بپذیرید .
با این حرفش نه تنها نابود شدم بلکه قلب و روحمم از بین برد.قاضی حکم اعدامم رو داد و نگهبانا اومدن به سمتم و بردنم و لحظه آخر گفتم : تو یه دروغگوی کثیفی کیم تهیونگ (عربده) ولی درست همون زمانی که داخل اتاق رفتم و خواستن بکشنم حکم رو عوض کردن و هیچوقت دلیل عوض شدنشو نفهمیدم...
[پایان فلش بک]
ا.ت: تو با اینکه حقیقت رو میدونستی منو نابود کردی! من بچه بودم ولی تو شکستیم .من حتی وکیلم نداشتم چطور تونستی ها؟ بگوووو
(داد)
چطور بود؟
حمایت ؟
[1ساعت بعد]
رسیدم و کرایه رو حساب کردم
ا.ت: آخيش! خوب شد حداقل زندان کمی پول درآوردم خوش حال از فرار کردنم دره خونه رو باز کردم که در کمال تعجب همه جا تمیز بود و از تمیزی برق میزد
ا.ت: انگار مهمون داریم!
که از چیزی که شنیدم هوش از سرم رفت .
امکان نداره!
@اونم چه مهمونی! به خونه خوش اومدی بدگرل
ا.ت سعی کردم خونسرد باشم که انگار موفق شدم :تو اینجا چیکار میکنی؟چرا برگشتی؟
@میدونم خیلی سوال داری ولی اول بشین !
ا.ت: بدون هیچ حرفی نشستم که ادامه داد: اوو انگار خیلی حرف گوش کن شدی لیتل!
ا.ت: حرفتو میگی یا جور دیگه ای رفتار کنم ؟ بالاخره صبر منم حدی داره جناب کیم تهیونگ!
@(پوز خند)نه! خیلی از قانونامو شکستی! میدونی که عواقبش چقدر دردناکه ؟
ا.ت: نمیخوای حرفتو بگی؟ چون اصلا دوست ندارم یه حرف رو دوبار تکرار کنم
@اوکی پس باید تقاصشو پس بدی! اونم دردناک!
ولی اول همه چیز رو توضیح میدم.
ا.ت: همه چیز رو نمیخواد، چون قسمت های زیادشو نشونم دادی!
@منظورت چیه؟
ا.ت: هع! یادت نمیاد ؟! پس بزار بگم...
[فلش بک به دادگاه ]
ا.ت باور نمیکردم .اون داشت باهام چیکار میکرد؟
قاضی : پس حرف آخر شما هیمنه؟
@: بله آقای قاضی ! من هیچ گناهی ندارم .ایشون مواد ها رو میفروختن و آدم میکشن و خود قاتل هستن!
ا.ت: چی؟ چی داری میگیییی(داد)چرا داری دروغ میگی ! تو اونو کشتی .تو منو مجبور کردی سکوت کنم یادت نمیاد حرفاتو .نمیگفتی چون دوست دارم اینکارا رو میکنم ؟ (داد)
قاضی:خانم اینجا دادگاه هست لطفا ساکت باشید .آقای کیم شواهدی هم دارید؟
@: بله من چند عکس و صدای ظبط شده دارم
ا.ت: اونا رو نشون داد.واقعا نمیدونستم چطور ثابت کنم که اون به من نوشیدنی عجیب داده و طوری عکس گرفته که کار منه و صدامو موقعی که حالم خوب نبوده پر کرده .
نه لطفا لطفا باور کنینن کار من نیستتتت. تهیونگ خواهش میکنم خواهش میکنم بگو .تو میدونی من تا حالا آزارم به یه مورچه نرسیده. چرا باید این کارا رو بکنم؟
@من در مورد شما چیزی نمیدونم .لطفا گناه خودتون رو بپذیرید .
با این حرفش نه تنها نابود شدم بلکه قلب و روحمم از بین برد.قاضی حکم اعدامم رو داد و نگهبانا اومدن به سمتم و بردنم و لحظه آخر گفتم : تو یه دروغگوی کثیفی کیم تهیونگ (عربده) ولی درست همون زمانی که داخل اتاق رفتم و خواستن بکشنم حکم رو عوض کردن و هیچوقت دلیل عوض شدنشو نفهمیدم...
[پایان فلش بک]
ا.ت: تو با اینکه حقیقت رو میدونستی منو نابود کردی! من بچه بودم ولی تو شکستیم .من حتی وکیلم نداشتم چطور تونستی ها؟ بگوووو
(داد)
چطور بود؟
حمایت ؟
۴.۸k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.