((قلبم)) پارت 28
((قلبم)) پارت 28
#ارسلان
رفتم یه آدرسی که گفت دیدم پانیذ رضارو انداخته زمین منتظر منه
ارسلان :دیانا تو ماشین بمون
دیانا :باشه
ارسلان :خوبع مهراب بریم
از ماشین پیاده شودم رفتم سمت متین
ارسلان:تو عجب آدم عوضی هستی
متین :خفه شو. هیچ وقت لقب خودتو به کسی نده
ارسلان :تو مشکلت با منه اونارو ول کن
متین:تو مگه خانوادمو ول کردی کاری کردی که بابام ازم متنفر بشه منو بندازه بیرون شرکتو ازم گرفتی زنی که عاشقش بودم از گوه انداختی پایین
ارسلان :صد دفعه بهت گفتم قضیه بابات تقصیر خودته اگه شرکت برشکست نمیکردی اینجوری نمیشد قضیه دختره هم من ننداختمش با چه زبونی بهت بگم آخه
متین :پس چرا تو فقط بالای کوه بودی
ارسلان :اون خودش میخاست بمیره من رفتم باهاش صحبت کنم که خودشو انداخت پایین
متین :دروغ میگی
ارسلان :متین خاهش میکنم ازت بچه هارو ول کن
متین :ن
ارسلان :هرچی بخای بهت میدم
متین :دیگه هیچی نمیخام حتی دیانارم نمیخام من انتقام میگیرم
ارسلان :متین
داشتم با متین صحبت میکردم که تفنگو طرف پانیذ گرفت
متین :من انتقام میگیرم(با داد)
و شلیک............
#ارسلان
رفتم یه آدرسی که گفت دیدم پانیذ رضارو انداخته زمین منتظر منه
ارسلان :دیانا تو ماشین بمون
دیانا :باشه
ارسلان :خوبع مهراب بریم
از ماشین پیاده شودم رفتم سمت متین
ارسلان:تو عجب آدم عوضی هستی
متین :خفه شو. هیچ وقت لقب خودتو به کسی نده
ارسلان :تو مشکلت با منه اونارو ول کن
متین:تو مگه خانوادمو ول کردی کاری کردی که بابام ازم متنفر بشه منو بندازه بیرون شرکتو ازم گرفتی زنی که عاشقش بودم از گوه انداختی پایین
ارسلان :صد دفعه بهت گفتم قضیه بابات تقصیر خودته اگه شرکت برشکست نمیکردی اینجوری نمیشد قضیه دختره هم من ننداختمش با چه زبونی بهت بگم آخه
متین :پس چرا تو فقط بالای کوه بودی
ارسلان :اون خودش میخاست بمیره من رفتم باهاش صحبت کنم که خودشو انداخت پایین
متین :دروغ میگی
ارسلان :متین خاهش میکنم ازت بچه هارو ول کن
متین :ن
ارسلان :هرچی بخای بهت میدم
متین :دیگه هیچی نمیخام حتی دیانارم نمیخام من انتقام میگیرم
ارسلان :متین
داشتم با متین صحبت میکردم که تفنگو طرف پانیذ گرفت
متین :من انتقام میگیرم(با داد)
و شلیک............
۸.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.