سلام من نازنین 20ساله از تهران من دو رگم مامانم المانیه ب
سلام من نازنین 20ساله از تهران من دو رگم مامانم المانیه بابام ایرانی من دوسالی میشد آلمان بودم میخواستیم برگردیم ایران واسه نهار دعوت بودیم خونه خالم همه دور هم بودیم نهارو ک خوردیم بعد نمیدونم چی شد ک حرف جن شد داشتن حرف میزدن ک من خواستم برم خونه لباسامو چیزای دیگه رو جمع کنم ک برگردیم ساعت 9:30شب پرواز داشتیم رفتم تاکسی گرفتم رفتم خونه تو فکر جن بودم ک درو باز کردم رفتم تو دیدم یکی داره از پله ها میاد پایین تن تن میومد اما صدای پاش نمی اومد من ترسیدم آمد پایین دیدم زنه قد کوتاه تنش سفید بود مثله برفت چشاش ابی موهاش خیلی بلند بود بعد داشتم جیغ میزدم ک از در بسته رفت بیرون خیلی ترسیده بودم بی هوش شده بود بعد. از دو روز ب هوش اومدم باور کنید ک راست میگم امیدوار هیچ وقت جن نبینید و قبل از ورود ب خونه اگه میدونی هم کسی نیست در بزنید شاید با صدای در فرار کنه این داستان نبود هرچی ک دیدم گفتم.
۱۵.۴k
۰۴ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.