پارت۷۴۴
پارت۷۴۴
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_منو کجا میبری عوضی...
_/یه جای خوب...
_میگم منو کجا میبری...
رو زانو هام نشستم موهاشو گرفتم کشیدم...که فرمون از دستش در رفت ماشین به چپ و راست مایل شد...
_/ول کن موهامو الان تصادف میکنیم...
_ول نمیکنم...
بدتر موهاشو کشیدم که دادش در اومد...یهو با یه چیز سفت زد از سرم...انگار رفتم تو یه عالم دیگه... اطرافم کم کم تار میشد و میچرخید دستام شل شدن...افتادم رو صندلی...سینا ماشینو کنار زد...خون از وسط پیشونیم سر خورد از رو دماغم رد شد ریخت رو لباسم...
_ارمیتا ارمیتا...غلط کردم...خوبی؟!.. ارمیتااا میشنوی... شاهین میکشتم...
سرعت چرخش اطرافم هی بیشتر و بیشتر میشد...سرم گیج میرفت...چشام کم کم گرم شد...و اروم بسته شد...
رمان MAM
به قلم م.ا
کپی و نشر رمان حتی با ذکر نام نویسنده حرام میباشد...
_منو کجا میبری عوضی...
_/یه جای خوب...
_میگم منو کجا میبری...
رو زانو هام نشستم موهاشو گرفتم کشیدم...که فرمون از دستش در رفت ماشین به چپ و راست مایل شد...
_/ول کن موهامو الان تصادف میکنیم...
_ول نمیکنم...
بدتر موهاشو کشیدم که دادش در اومد...یهو با یه چیز سفت زد از سرم...انگار رفتم تو یه عالم دیگه... اطرافم کم کم تار میشد و میچرخید دستام شل شدن...افتادم رو صندلی...سینا ماشینو کنار زد...خون از وسط پیشونیم سر خورد از رو دماغم رد شد ریخت رو لباسم...
_ارمیتا ارمیتا...غلط کردم...خوبی؟!.. ارمیتااا میشنوی... شاهین میکشتم...
سرعت چرخش اطرافم هی بیشتر و بیشتر میشد...سرم گیج میرفت...چشام کم کم گرم شد...و اروم بسته شد...
۲.۵k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.