تاریکی نه هنوز نور هست(پارت ۴)
نامه؟؟؟
اره اون یه نامه ی عجیب بود
نامه رو باز میکنه
_______
آدرس:.......
روز:....
ساعت:...
تاریکی
_______
آیو : همیننننن اما اوکی خوب شد
آیو یه نگاه به تقویم کرد
چییییییییی تاریخ واسه امروزه
چرااااا من الان باید برم بخوامممم
03:00
آیو رسید خونه
لباسش رو عوض کرد و خوابید
صبح ساعت 10:09
بلند شد یه نگاه به ساعت کرد چیییی من ساعت ۱۲ با تاریکی قرارررررر دارمممممممم
بلند شد صورت و دهنش رو شست و صبحانه خورد
یه دوش 30دقیقه ایی هم گرفت
یه آرایش کم
و لباسش(اسلاید ۲)
راه افتاد
12:00
درست به موقع
مکان یه جای دور افتاده بود
یدفعه یه اسلحه روی سر آیو قرار گرفت
و یه مرد
مرده: شما؟
ایو : من آیو هستم
مرده بیارینش
منو کشون کشون بردن توی یه انبار
((یوجی وارد میشهععههه))
از زبان یوجی:
امروز باید اون دختر رو میوردم توی تیم
رفتم پایین
اون (آیو) بی حوصله روی صندلی نشسته بود
یوجی: سرفه ی نمایشی
همه ی بادیگارد ها تعظیم کردن
آیو: سلام
یوجی: هدفت
آیو: بله؟؟!!!
یوجی: هدفت از اومدن به اینجا
آیو: عضو گروه شما شدن و انتقام
یوجی: از کی؟
آیو : قاتل مادر پدرم
یوجی: اینو امصا کن
آیو: چیه این
یوجی: یه قرار داد که اگه خیانت کنی ما میتونیم تو و تمام اطراف دورت رو به بد ترین شکل ممکن بکشیم
آیو: ها؟؟
یوجی: اگه از همین اول تترسسیدی بهتره ببری خونتون
آیو: نه فقط تعجب کردم
**امضا کردن**
..........
پایان
کپی ممنوع
کپی : گزارش با ۱۳ پیج🤡🤝🏻
اره اون یه نامه ی عجیب بود
نامه رو باز میکنه
_______
آدرس:.......
روز:....
ساعت:...
تاریکی
_______
آیو : همیننننن اما اوکی خوب شد
آیو یه نگاه به تقویم کرد
چییییییییی تاریخ واسه امروزه
چرااااا من الان باید برم بخوامممم
03:00
آیو رسید خونه
لباسش رو عوض کرد و خوابید
صبح ساعت 10:09
بلند شد یه نگاه به ساعت کرد چیییی من ساعت ۱۲ با تاریکی قرارررررر دارمممممممم
بلند شد صورت و دهنش رو شست و صبحانه خورد
یه دوش 30دقیقه ایی هم گرفت
یه آرایش کم
و لباسش(اسلاید ۲)
راه افتاد
12:00
درست به موقع
مکان یه جای دور افتاده بود
یدفعه یه اسلحه روی سر آیو قرار گرفت
و یه مرد
مرده: شما؟
ایو : من آیو هستم
مرده بیارینش
منو کشون کشون بردن توی یه انبار
((یوجی وارد میشهععههه))
از زبان یوجی:
امروز باید اون دختر رو میوردم توی تیم
رفتم پایین
اون (آیو) بی حوصله روی صندلی نشسته بود
یوجی: سرفه ی نمایشی
همه ی بادیگارد ها تعظیم کردن
آیو: سلام
یوجی: هدفت
آیو: بله؟؟!!!
یوجی: هدفت از اومدن به اینجا
آیو: عضو گروه شما شدن و انتقام
یوجی: از کی؟
آیو : قاتل مادر پدرم
یوجی: اینو امصا کن
آیو: چیه این
یوجی: یه قرار داد که اگه خیانت کنی ما میتونیم تو و تمام اطراف دورت رو به بد ترین شکل ممکن بکشیم
آیو: ها؟؟
یوجی: اگه از همین اول تترسسیدی بهتره ببری خونتون
آیو: نه فقط تعجب کردم
**امضا کردن**
..........
پایان
کپی ممنوع
کپی : گزارش با ۱۳ پیج🤡🤝🏻
۱.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.