بدون تو نمیتونم. فصل دوم. پارت3
یوری و یونا رفتن دانشگاه...
کوک: عشق من؟
ات.....
کوک: نفسم؟
ات.....
کوک: جوابمو بده دیگههه
ات:......
کوک: آی... آیییییی
ات: چیشدعهه؟
کوک: هیچی
ات: درددد
کوک: بیاا آشتیی
ات: نمیام تازه میخوام برم خونه لونا اینا چون قهرممم
کوک: من که تنها میشم(مظلوم)
ات:.....
ات کاراشو انجام داد و رفت تو اتاق و وسایلشو جمع کرد..
کوک: واقعا میری؟
ات؛ اره
کوک: جیمین رفیقمه هاا
ات: جدی میفرمایید؟
کوک: توروخودااااا
ات بدون توجه رفت...
کوک رفت دنبالش
کوک: عشقم وایسااا
ات: داری پیر میشیاا
کوک: چـ... چی؟
ات: دیگه جذاب نیستی
کوک: اشک تو چشاش جمع شد
ات؛ کوک؟
کوک:....
ات: کوک داری گریه میکنی؟(دستشو گذاشت رو صورت کوک)
کوک: دیگه... جذ... جذاب نیستم؟
ات: وایییی
کوک: دیگه منو نمیخوای؟ دیگه خوب نیستم؟
ات: عشقممم؟ تو بهترینییی
کوک: خودت گفتی
ات: خب من قهر بودم یچیزی گفتمم
کوک: واقعا؟
ات: ارههه
کوک: الان آشتی؟
ات؛ ارهه
کوک و ات رفتن تو خونه
کوک: ات بیا اینجا
ات: اومدم
ات رفت رو پای کوک نشست و دستشو دور گردنش حلقه کرد و اروم بو.سه ای به لبش زد
کوک: اومم.. انرژی گرفتمم
ات: کوکی
کوک: جونم
ات: عاشقتم
کوک: منممم
چند ساعت بعد
بچها از دانشگاه اومدن و یونا به ات گفت...
کوک: عشق من؟
ات.....
کوک: نفسم؟
ات.....
کوک: جوابمو بده دیگههه
ات:......
کوک: آی... آیییییی
ات: چیشدعهه؟
کوک: هیچی
ات: درددد
کوک: بیاا آشتیی
ات: نمیام تازه میخوام برم خونه لونا اینا چون قهرممم
کوک: من که تنها میشم(مظلوم)
ات:.....
ات کاراشو انجام داد و رفت تو اتاق و وسایلشو جمع کرد..
کوک: واقعا میری؟
ات؛ اره
کوک: جیمین رفیقمه هاا
ات: جدی میفرمایید؟
کوک: توروخودااااا
ات بدون توجه رفت...
کوک رفت دنبالش
کوک: عشقم وایسااا
ات: داری پیر میشیاا
کوک: چـ... چی؟
ات: دیگه جذاب نیستی
کوک: اشک تو چشاش جمع شد
ات؛ کوک؟
کوک:....
ات: کوک داری گریه میکنی؟(دستشو گذاشت رو صورت کوک)
کوک: دیگه... جذ... جذاب نیستم؟
ات: وایییی
کوک: دیگه منو نمیخوای؟ دیگه خوب نیستم؟
ات: عشقممم؟ تو بهترینییی
کوک: خودت گفتی
ات: خب من قهر بودم یچیزی گفتمم
کوک: واقعا؟
ات: ارههه
کوک: الان آشتی؟
ات؛ ارهه
کوک و ات رفتن تو خونه
کوک: ات بیا اینجا
ات: اومدم
ات رفت رو پای کوک نشست و دستشو دور گردنش حلقه کرد و اروم بو.سه ای به لبش زد
کوک: اومم.. انرژی گرفتمم
ات: کوکی
کوک: جونم
ات: عاشقتم
کوک: منممم
چند ساعت بعد
بچها از دانشگاه اومدن و یونا به ات گفت...
۶.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.