Vampire in love
Vampire in love
خون آشام عاشق
p²
ا.ت:وای خدا جون یعنی من قراره تو این زندگی کنم؟؟؟
درو باز کرد و در با صدای گوش خراشی باز شد
ا.ت اومد تو و دید روی میز یه پارچ پر از خون اونجاست و یه خون آشام هم روی کاناپه دراز کشیده
کوک:های لیدی
ا.ت: اوم سلام
کوک:اوم گرل چه بدن جذابی داری حیف که قراره زیر دستای من کبود بشن
ا.ت:چی ؟!
کوک:اوم بیبی بیا نزدیک تر بشین کنارم
ا.ت که میدونست این دستور پدرشه و گفته باید اینجا بمونه مجبور شد بره کنارش بشین
ا.ت:با اینکه خون آشامی خیلی خوشگلی
کوک:چیه فک کردی همیع خون اشاما عین پدرتن؟؟! اوم حالا.. مرسی
میاد و سرشو میزاره رو س*ینه ش (وای ذهنم منحرف شد توهم عین منی پس)
کوک:بیبی خیلی خوش فرمی
ا.ت :چشم قره میره(اقاااا من نمیدونم چجوری نوشته میشه🤡🚶♀️)
تا یهو کوک شروع میکنه به صرفه کردن و نفسش میگیره تا اینکه سریع از رو ا.ت بلند میشه و یه لیوان خون رو با لذت میخوره
ا.ت:ایش چقد چندش
کوک:خون آشام بودی درک میکردی
تا اینکه کوک دستش میخوره پارچ خون رو لباس ا.ت میریزه
ا.ت میره تو اتاقش و لباسشو در میاره تا عوض کنه همه لباسا خیلی باز بودن کوک اونارو انتخاب کرده بود (کوک از قبل بهش گفته بود اتاقشون کجاست)
ا.ت هنوز لباس نپوشیده بود که کوک یهو اومد داخل
(ا.ت با لباس زیر بود فکر بد زیاد نکنین🤡)
کوک: میبینم که از لباسا خوشت نیومد
ا.ت :اصلا (با عصبانیت )
کوک:خوب اگه اونارو دوس نداری میتونی با همین لباس باشی(منظورش لباس زیرش بود)
ا.ت:چ.....
تا اینکه کوک اومد و انداختش رو تخت و لباس ز*یرش رو هم در آورد خودش هم لباسشو درآورد
ا.ت:کوک داری چیکا.....
کوک:هیش بیبی گرل تو فقط چشماتو ببند بقیش با من
ویو ا.ت
بدن گرم و لخ*ت کوک به تنم میخورد من خیلی گرمم بود داشتم از حال میرفتم
پایان ویو ا.ت
کوک:وای وای بدجور دلم خونتو میخواد میدونی من هر خونی رو نمیخورم خون نایاب تو برام از هرچیزی بهتره
ا.ت:ننننننههه
کوک:یه مارک رو گردنت گذاشتم اوم چقد خوشمزه بودی بیب
ا.ت:حاحححححح کوک تمومش کن
کوک:وای لبات منو به وسوسه میندازه
میاد و لبشو خیلی وحشیانه گاز میگیره و خونشو میخوره این کار تا ۳ شب طول کشید بعدش هردوشون خوابشون برد
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم و دیدم کوک کنارم نیس ، تخت خیلی خونی بود و من همه جای بدنم کبود بود خیلی حالم بد بود تا اینکه اومدم چشمم به یه قصر خون آشامی دیگه افتاد قشنگ از پنجره معلوم بود تا اینکه دیدم در خونه زده شد.....
اسلاید ۲ اتاق _اسلاید ۳ قصری که از پنجره دیده میشد
بچه ها زیاد حالم خوب نبود ولی این پارتو گذاشتم سعی میکنم تا فردا پارت بعدی هم بزارم روز خوبی داشته باشید و ممنون بابت حمایت های قشنگتون♡
خون آشام عاشق
p²
ا.ت:وای خدا جون یعنی من قراره تو این زندگی کنم؟؟؟
درو باز کرد و در با صدای گوش خراشی باز شد
ا.ت اومد تو و دید روی میز یه پارچ پر از خون اونجاست و یه خون آشام هم روی کاناپه دراز کشیده
کوک:های لیدی
ا.ت: اوم سلام
کوک:اوم گرل چه بدن جذابی داری حیف که قراره زیر دستای من کبود بشن
ا.ت:چی ؟!
کوک:اوم بیبی بیا نزدیک تر بشین کنارم
ا.ت که میدونست این دستور پدرشه و گفته باید اینجا بمونه مجبور شد بره کنارش بشین
ا.ت:با اینکه خون آشامی خیلی خوشگلی
کوک:چیه فک کردی همیع خون اشاما عین پدرتن؟؟! اوم حالا.. مرسی
میاد و سرشو میزاره رو س*ینه ش (وای ذهنم منحرف شد توهم عین منی پس)
کوک:بیبی خیلی خوش فرمی
ا.ت :چشم قره میره(اقاااا من نمیدونم چجوری نوشته میشه🤡🚶♀️)
تا یهو کوک شروع میکنه به صرفه کردن و نفسش میگیره تا اینکه سریع از رو ا.ت بلند میشه و یه لیوان خون رو با لذت میخوره
ا.ت:ایش چقد چندش
کوک:خون آشام بودی درک میکردی
تا اینکه کوک دستش میخوره پارچ خون رو لباس ا.ت میریزه
ا.ت میره تو اتاقش و لباسشو در میاره تا عوض کنه همه لباسا خیلی باز بودن کوک اونارو انتخاب کرده بود (کوک از قبل بهش گفته بود اتاقشون کجاست)
ا.ت هنوز لباس نپوشیده بود که کوک یهو اومد داخل
(ا.ت با لباس زیر بود فکر بد زیاد نکنین🤡)
کوک: میبینم که از لباسا خوشت نیومد
ا.ت :اصلا (با عصبانیت )
کوک:خوب اگه اونارو دوس نداری میتونی با همین لباس باشی(منظورش لباس زیرش بود)
ا.ت:چ.....
تا اینکه کوک اومد و انداختش رو تخت و لباس ز*یرش رو هم در آورد خودش هم لباسشو درآورد
ا.ت:کوک داری چیکا.....
کوک:هیش بیبی گرل تو فقط چشماتو ببند بقیش با من
ویو ا.ت
بدن گرم و لخ*ت کوک به تنم میخورد من خیلی گرمم بود داشتم از حال میرفتم
پایان ویو ا.ت
کوک:وای وای بدجور دلم خونتو میخواد میدونی من هر خونی رو نمیخورم خون نایاب تو برام از هرچیزی بهتره
ا.ت:ننننننههه
کوک:یه مارک رو گردنت گذاشتم اوم چقد خوشمزه بودی بیب
ا.ت:حاحححححح کوک تمومش کن
کوک:وای لبات منو به وسوسه میندازه
میاد و لبشو خیلی وحشیانه گاز میگیره و خونشو میخوره این کار تا ۳ شب طول کشید بعدش هردوشون خوابشون برد
ویو ا.ت
صبح بیدار شدم و دیدم کوک کنارم نیس ، تخت خیلی خونی بود و من همه جای بدنم کبود بود خیلی حالم بد بود تا اینکه اومدم چشمم به یه قصر خون آشامی دیگه افتاد قشنگ از پنجره معلوم بود تا اینکه دیدم در خونه زده شد.....
اسلاید ۲ اتاق _اسلاید ۳ قصری که از پنجره دیده میشد
بچه ها زیاد حالم خوب نبود ولی این پارتو گذاشتم سعی میکنم تا فردا پارت بعدی هم بزارم روز خوبی داشته باشید و ممنون بابت حمایت های قشنگتون♡
۹.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.