why you
part¹³
یجی:نکنه میخوای پیش دایی بمونی
یونا:نبابا میخوام برم فرودگاه
یجی:چرا؟
یونا:دوستام قرارم از هامبورگ برگردن
یجی:هامبولگ "کیوت"
یونا:اره هامبولگ "خنده"
اجوما:بفرمایین بشینین"خنده-تعظیم"
یونا:خانم لازم نیست اینقدر با من رسمی باشین
جیمین:اجوما این همون گربه دزده"سرد"
یونا:یعنی اینقدر پره که بهش میگی اجوما من احساس کردم از مادرم جوون تره
اجوما:من ۶۰ سالمه خانم
یونا:لطفاً رسمی نباشین
یجی:ادوما ادوما
اجوما:چی شده امروز فاز بچه گرفتین بانو یجی"خنده"
یجی:نمیدونم ولی میشه به زندایی بگی منم ببره فرودگاه
اجوما:بانو میشه یجی هم ببرین فرودگاه
یونا:باشه یجی هم میبرم
"ظهر"
یونا:یجی یجی اگر میخوای بیای فرودگاه سریعتر بدو بدو
یجی:باشه ولی یکی بیاد موهای منو ببنده
جیمین:بیا موهاتو ببندم
یجی:دایی توهم میای
جیمین:اره میام"سرد"
یجی:هورا دایی هم میاد....اخ کلم"ذوق"
جیمین:اینقدر نپر بچه جون"سرد"
یونا:بدو الان میرسن
جیمین:اخه جوجه پرواز تاخیر داشته الان نمیرستن ۳۰ دقیقه دیگه میرسن"سرد"
یونا:تو درازی من نمیتونم کاری کنم من کلا قدم ۱۶۰ هست
یجی:دایی خیلی درازه قدش ۱۹۰ هست
یونا:میدونم داییت درازه
"فرودگاه"
یونا:چرا نمیرسن وایییییییییییییییی مردم
یجی:زندایی من روزی که مامانم از امریکا برگشت اینقدر استرس نداشتم
جیمین:والا یجی راست میگه تازه اون روز هواپیما قبلش سقوط کرد
رزی:جیسو یعنی یونا کجاس نمیبینمش......اخ ببخشید خانم"خنده"
جیسو:ببخشید خانم دوست من اصلا حواسش نبود"تعظیم"
یونا:نه لطفاً خم نشین منم حواسم نبود منتظر دوستم بودم
جیسو: منم دنبال دوستم بودم چه پروازی بوده
یونا:پرواز ۱:۳۰ ظهر هامبورگ
رزی:ماهم مال همون پروازیم
جیمین:یجی از نظرت این جوجه الان دوستاشو ببینه میشناستشون"اروم
یجی: نمیدونم"اروم"
یونا:یه لحظه بزارین میخوام زنگ بزنم
"شروع مکالمه"
یونا:الو رزی کجایی مونده شدم"اروم"
رزی:تو فرودگام دیگه
یونا:دست بگیر بالا پیدات کنم
رزی:گرفتم
یونا،الان همه دستشون بالاس تو بلند بگو پارک رزان و کیم جیسو
"پایان مکالمه"
رزی:جیسو تو بگو
جیسو:بنده کیم جیسو هستم و دوستم پارک رزان "بلند"
یونا:بسه گوشم کر شد
رزی:یونااااااا"بغلش کرد"
یجی:دایی همه پارک ها باهم نصبت دارن
جیمین:نمیدونم ولی من یه دختر عمو داشتم همه بهش میگفتن بمب انرژی اسمشم چه یونگ بود"سرد"
جیسو:یونا معرفی نمیکنی
رزی:چه یونگ بمب انرژی ؟
یونا:خب ایشون....
رزی:وایسا وایسا تو جیمینی "ذوق"
یجی:سمت دایی من نیا لولو
یونا:ها از کجا فهمیدی
رزی:پسرعموی گلم"میره بغلش کنه"
جیمین:یجی ادم باش........من هنوز بدم میاد کسی بغلم کنه"سرد"
یجی:من ادمم
رزی:یونا تو چرا با جیمینی
یجی:زندایی ابنبات بده
یونا:بیا یجی کوچولو
جیسو:رز رز
یجی:نکنه میخوای پیش دایی بمونی
یونا:نبابا میخوام برم فرودگاه
یجی:چرا؟
یونا:دوستام قرارم از هامبورگ برگردن
یجی:هامبولگ "کیوت"
یونا:اره هامبولگ "خنده"
اجوما:بفرمایین بشینین"خنده-تعظیم"
یونا:خانم لازم نیست اینقدر با من رسمی باشین
جیمین:اجوما این همون گربه دزده"سرد"
یونا:یعنی اینقدر پره که بهش میگی اجوما من احساس کردم از مادرم جوون تره
اجوما:من ۶۰ سالمه خانم
یونا:لطفاً رسمی نباشین
یجی:ادوما ادوما
اجوما:چی شده امروز فاز بچه گرفتین بانو یجی"خنده"
یجی:نمیدونم ولی میشه به زندایی بگی منم ببره فرودگاه
اجوما:بانو میشه یجی هم ببرین فرودگاه
یونا:باشه یجی هم میبرم
"ظهر"
یونا:یجی یجی اگر میخوای بیای فرودگاه سریعتر بدو بدو
یجی:باشه ولی یکی بیاد موهای منو ببنده
جیمین:بیا موهاتو ببندم
یجی:دایی توهم میای
جیمین:اره میام"سرد"
یجی:هورا دایی هم میاد....اخ کلم"ذوق"
جیمین:اینقدر نپر بچه جون"سرد"
یونا:بدو الان میرسن
جیمین:اخه جوجه پرواز تاخیر داشته الان نمیرستن ۳۰ دقیقه دیگه میرسن"سرد"
یونا:تو درازی من نمیتونم کاری کنم من کلا قدم ۱۶۰ هست
یجی:دایی خیلی درازه قدش ۱۹۰ هست
یونا:میدونم داییت درازه
"فرودگاه"
یونا:چرا نمیرسن وایییییییییییییییی مردم
یجی:زندایی من روزی که مامانم از امریکا برگشت اینقدر استرس نداشتم
جیمین:والا یجی راست میگه تازه اون روز هواپیما قبلش سقوط کرد
رزی:جیسو یعنی یونا کجاس نمیبینمش......اخ ببخشید خانم"خنده"
جیسو:ببخشید خانم دوست من اصلا حواسش نبود"تعظیم"
یونا:نه لطفاً خم نشین منم حواسم نبود منتظر دوستم بودم
جیسو: منم دنبال دوستم بودم چه پروازی بوده
یونا:پرواز ۱:۳۰ ظهر هامبورگ
رزی:ماهم مال همون پروازیم
جیمین:یجی از نظرت این جوجه الان دوستاشو ببینه میشناستشون"اروم
یجی: نمیدونم"اروم"
یونا:یه لحظه بزارین میخوام زنگ بزنم
"شروع مکالمه"
یونا:الو رزی کجایی مونده شدم"اروم"
رزی:تو فرودگام دیگه
یونا:دست بگیر بالا پیدات کنم
رزی:گرفتم
یونا،الان همه دستشون بالاس تو بلند بگو پارک رزان و کیم جیسو
"پایان مکالمه"
رزی:جیسو تو بگو
جیسو:بنده کیم جیسو هستم و دوستم پارک رزان "بلند"
یونا:بسه گوشم کر شد
رزی:یونااااااا"بغلش کرد"
یجی:دایی همه پارک ها باهم نصبت دارن
جیمین:نمیدونم ولی من یه دختر عمو داشتم همه بهش میگفتن بمب انرژی اسمشم چه یونگ بود"سرد"
جیسو:یونا معرفی نمیکنی
رزی:چه یونگ بمب انرژی ؟
یونا:خب ایشون....
رزی:وایسا وایسا تو جیمینی "ذوق"
یجی:سمت دایی من نیا لولو
یونا:ها از کجا فهمیدی
رزی:پسرعموی گلم"میره بغلش کنه"
جیمین:یجی ادم باش........من هنوز بدم میاد کسی بغلم کنه"سرد"
یجی:من ادمم
رزی:یونا تو چرا با جیمینی
یجی:زندایی ابنبات بده
یونا:بیا یجی کوچولو
جیسو:رز رز
۲.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.