why you
part¹⁰
یونا:دخترتون چی
ته:میتونن بیار نشون
یجی:زندایی زندایی
یونا:سرکاریم نگو زشته یجی کوچولو"خنده"
سولی:زندایی؟ خانم جئون چی میگین
یجی:خب زنداییمه دیگه"خنده"
یونا:یجی زشته نگو
لارا:دایی شما جناب پارک هستن و شما یه دایی دارین که اونم قرار بود با خانم جیا ازدواج کنن
یجی:داری میگی قرار بود حالا که قرار نیست
"شب ساعت ۶:۳۰"
جیمین:بی پدر پدرصگ کجایی"سرد"
ته:زشته نگو .....اِ سلام جنی کوچولو
لارا:سلام جناب پارک شما مگه قرار نبود با خانم جیا ازدواج کنین
جیمین:این چی میگه
جنی:سلام به همه پرانسس مود و فشن برگشته"پر ادعا"
سولی:سلام پرانسس مود و فشن
هه می:سلام "تعظیم"
ته:چیکار داشتی
جیمین:حقیقتا چرا اینقدر با مینا پارتی میگیری نکنه عاشقش شدی
ته:نبابا چرا زر مفت میزنی اون دلش برا یونا تنگ شده بود منم راش نمیدادم پس تصمیم گرفتیم پارتی بگیریم که همه بیان
جنی:عمو ته ته زندایی و یجی کجان
ته:منم نمیدانم
یجی:زنداییییییییییییییییییی"عصبی -کیوت"
یونا:برو بگو عمت برات بزاعهههههههههههه"عصبی-کیوت"
جیمین:اینا الان چشونه
ته:سر مدل یه لباس دارن دعوا میکنن جفتشون میخوان لباسه مشکی باشه ولی مدل یونا
یجی:بانو مین
ته:مدل بانو مین یه شلوار بک با یه لباس لش هست ولی یجی میگه لباسش باید مثل لباس یونا باشه "خنده"
جنی:مدلاتونو ببینم
یونا:یجی بده من فندکو
یجی:بیا خودم اتیش زدم
یونا:با مدل تو موافقت میکنم دختر گلم"پوزخند"
یجی:ممنون مادر عزیزم"پوزخند"
جنی:دایی ببین اینا دوباره منو اذیت میکنن"گریه"
یونا:بیا بریم یجی کوچولو
جیمین:الان یجی چی نداره که جنی داره "عصبی"
یونا:جنی لوسه "بی حال"
یجی:دایی یه موقع بخاطر جنی نمیری"سرد"
جیمین:تو یکی خفه شو"داد"
همه:رئیس ساختمون به لرزه افتاد
مینا:حرفی ندارم"تعجب"
یونا:بیا بریم یجی"ریلکس"
یجی:اوکیه"ریلکس"
مینا:یونااااااااااا دلم برات یه زره شده بود
یونا:الان حوصله ندارم بریم دخترم"خنده"
یجی:بریم"ذوق"
سولی:کجا کجا هنوز نیم ساعت دیگه مونده
یونا:بیا اصلا استفاع میدم
ته:نه نه نه سولی تو دیگه رئیس این بخش نیستی یوناعه
مینا:سولا بریم احساس میکنم دوستیم با یونا تمام شده که حتی چند روزه جوابمو نمیده بیا بهترین دوستای هم بمونیم
سولا:یونگی بیا بریم....بهترین دوستای هم میمونیم"خنده"
یونگی:اوک
"پارتی"
مینا:چرا یونا نمیاد
جینا:اصلا شما چرا یجی رو ازش نگرفتین وای جونگکوک الان میمیرم از دست یونا
جنی:یجی نباید حرف بد میزد که دایی سرش داد بزنه و اونا زود قهر میکنن به ما چه
کوک:حتی فرستادیم دم خونه یونا دنبالشون یکی گفت خونشون رو عوض کردن
جیمین:مهم نیست اینقدر حرص نخورید خوشمزه نیست"سرد"
یونا:یجی خوش گذشت
یجی:ای کاش همیشه باهم بودیم
جینا:دختره عوضی دختر منو کجا....
یونا:دخترتون چی
ته:میتونن بیار نشون
یجی:زندایی زندایی
یونا:سرکاریم نگو زشته یجی کوچولو"خنده"
سولی:زندایی؟ خانم جئون چی میگین
یجی:خب زنداییمه دیگه"خنده"
یونا:یجی زشته نگو
لارا:دایی شما جناب پارک هستن و شما یه دایی دارین که اونم قرار بود با خانم جیا ازدواج کنن
یجی:داری میگی قرار بود حالا که قرار نیست
"شب ساعت ۶:۳۰"
جیمین:بی پدر پدرصگ کجایی"سرد"
ته:زشته نگو .....اِ سلام جنی کوچولو
لارا:سلام جناب پارک شما مگه قرار نبود با خانم جیا ازدواج کنین
جیمین:این چی میگه
جنی:سلام به همه پرانسس مود و فشن برگشته"پر ادعا"
سولی:سلام پرانسس مود و فشن
هه می:سلام "تعظیم"
ته:چیکار داشتی
جیمین:حقیقتا چرا اینقدر با مینا پارتی میگیری نکنه عاشقش شدی
ته:نبابا چرا زر مفت میزنی اون دلش برا یونا تنگ شده بود منم راش نمیدادم پس تصمیم گرفتیم پارتی بگیریم که همه بیان
جنی:عمو ته ته زندایی و یجی کجان
ته:منم نمیدانم
یجی:زنداییییییییییییییییییی"عصبی -کیوت"
یونا:برو بگو عمت برات بزاعهههههههههههه"عصبی-کیوت"
جیمین:اینا الان چشونه
ته:سر مدل یه لباس دارن دعوا میکنن جفتشون میخوان لباسه مشکی باشه ولی مدل یونا
یجی:بانو مین
ته:مدل بانو مین یه شلوار بک با یه لباس لش هست ولی یجی میگه لباسش باید مثل لباس یونا باشه "خنده"
جنی:مدلاتونو ببینم
یونا:یجی بده من فندکو
یجی:بیا خودم اتیش زدم
یونا:با مدل تو موافقت میکنم دختر گلم"پوزخند"
یجی:ممنون مادر عزیزم"پوزخند"
جنی:دایی ببین اینا دوباره منو اذیت میکنن"گریه"
یونا:بیا بریم یجی کوچولو
جیمین:الان یجی چی نداره که جنی داره "عصبی"
یونا:جنی لوسه "بی حال"
یجی:دایی یه موقع بخاطر جنی نمیری"سرد"
جیمین:تو یکی خفه شو"داد"
همه:رئیس ساختمون به لرزه افتاد
مینا:حرفی ندارم"تعجب"
یونا:بیا بریم یجی"ریلکس"
یجی:اوکیه"ریلکس"
مینا:یونااااااااااا دلم برات یه زره شده بود
یونا:الان حوصله ندارم بریم دخترم"خنده"
یجی:بریم"ذوق"
سولی:کجا کجا هنوز نیم ساعت دیگه مونده
یونا:بیا اصلا استفاع میدم
ته:نه نه نه سولی تو دیگه رئیس این بخش نیستی یوناعه
مینا:سولا بریم احساس میکنم دوستیم با یونا تمام شده که حتی چند روزه جوابمو نمیده بیا بهترین دوستای هم بمونیم
سولا:یونگی بیا بریم....بهترین دوستای هم میمونیم"خنده"
یونگی:اوک
"پارتی"
مینا:چرا یونا نمیاد
جینا:اصلا شما چرا یجی رو ازش نگرفتین وای جونگکوک الان میمیرم از دست یونا
جنی:یجی نباید حرف بد میزد که دایی سرش داد بزنه و اونا زود قهر میکنن به ما چه
کوک:حتی فرستادیم دم خونه یونا دنبالشون یکی گفت خونشون رو عوض کردن
جیمین:مهم نیست اینقدر حرص نخورید خوشمزه نیست"سرد"
یونا:یجی خوش گذشت
یجی:ای کاش همیشه باهم بودیم
جینا:دختره عوضی دختر منو کجا....
۲.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.