فیک(سرنوشت )پارت ۵۱
فیک(سرنوشت )پارت ۵۱
آلیس ویو
جونگ کوک با خدمتکار رفت پایین و من موندم و این اتاق.
تو اتاق یه گشتی زدم که اون جعبه یادم اومد و اون برگه ها من حتی نگاشون نکردم که توش چی نوشته بود.
به سمت کشو رفتم و کنارش زمین نشستم
در کشو رو باز کردم و برگه هارو با جعبه از کشو بیرون کردم..
همنجوری که تو دستم بود روی تخت گذاشتم و کنارش نشستم..
بیشتر از ۱۰ تا برگه بود اما فقط تو ۳ تاش چیزی نوشته بود.
یکی از برگه هارو برداشتم و شروع کردم به خوندن متن که توش نوشته بود.
-از اون روز اونجا شد جایی که بهش علاقه مند شدم.
قبل اون هیچوقت دوس نداشتم با کسی حرف بزنم چون فکر میکردم همه خیانت میکنن...
اما اون روز اون فکرمو عوض کرد..
الانم صدا خنده اش موقع بازی رو یادمه و تو سرم اکو میشه من با خنده هاش زنده ام ..
اون روز تهیونگ مجبورم کرد اونجا برم اما بعدی اون روز من مجبورش میکردم بریم...چون منتظر او بودم.
برگه رو پایین گذاشتم از حرف های تو برگه متعجب بودم داشت درمورد چی حرف میزد..خنده کی، کجا،اون کی بود.
برگه بعدی رو برداشتم و شروع کردم به خوندنش
-یک ماه میگذره اون فراموشم کرد با اینکه گفته بود میاد اما نه اون رفت اونم بهم خیانت کرد
نمیدونم دیگه ممکنه ببینمش یا نه شاید اگه روزی ببینمش نشناسمش چون مطمئنم قیافه اش کلا تغییر میکنه و خوشگل تر از الان میشه..
اون رو مخ بود و پر انرژی..دوس نداشت حرف کسی روش بمونه و حاظر جواب بود.
فرقی نمیکرد طرف پسر باشه یا دختر اون تو یه حالت بود.
برگه آخری رو برداشتم و خوندمش
-من عاشقش شدم...عاشق اون چشمای سبز اون موهای بلند اون پوست سفید اون خنده ها...
اما اون رفت.....
امیدوارم روزی ببینمش حداقل بیتونم حرف دلمو بهش بگم..
حداقل بگم که دوسش دارم..
من فقط یه کش مو ازش دارم.. بعدی بازی روی تپه گل های رُز پیداش کردم..مطمئنم مال همون دختره ست...
پس تا زمان مرگم نگهمیدارمش...چون اون تنها چیزیه که میتونم باهاش پیداش کنم...امیدوارم منو فراموش نکرده باشه..چون من نمیتونم فراموشش کنم.
از همهی حرفاش شوکه شده بودم...نکنه..نکنه اون داشت درمورد من میگفت...نکنه اون همون پسر رو تپه بود که دیدمش...
برگه رو دوباره کنار برگه های دیگه گذاشتم و جعبه رو برداشتم..با تردید زیادی درشو باز کردم.
با دیدن اون چیزی که توش بود...نفس کشیدن و یادم رفت...
اون دختر من بود...اون عاشق من بود...اون سالها منتظر من موند...اما من فراموشش کردم...من یادم رفت اونو یادم رفت اونی که فقط با یه کش مو منتظر من موند.
غلط املایی بود معذرت 🤍💜
حدس بزن بعدش چی میشه؟
https://wisgoon.com/pin/64913956/
نمیخوای نظر بدی؟؟
آلیس ویو
جونگ کوک با خدمتکار رفت پایین و من موندم و این اتاق.
تو اتاق یه گشتی زدم که اون جعبه یادم اومد و اون برگه ها من حتی نگاشون نکردم که توش چی نوشته بود.
به سمت کشو رفتم و کنارش زمین نشستم
در کشو رو باز کردم و برگه هارو با جعبه از کشو بیرون کردم..
همنجوری که تو دستم بود روی تخت گذاشتم و کنارش نشستم..
بیشتر از ۱۰ تا برگه بود اما فقط تو ۳ تاش چیزی نوشته بود.
یکی از برگه هارو برداشتم و شروع کردم به خوندن متن که توش نوشته بود.
-از اون روز اونجا شد جایی که بهش علاقه مند شدم.
قبل اون هیچوقت دوس نداشتم با کسی حرف بزنم چون فکر میکردم همه خیانت میکنن...
اما اون روز اون فکرمو عوض کرد..
الانم صدا خنده اش موقع بازی رو یادمه و تو سرم اکو میشه من با خنده هاش زنده ام ..
اون روز تهیونگ مجبورم کرد اونجا برم اما بعدی اون روز من مجبورش میکردم بریم...چون منتظر او بودم.
برگه رو پایین گذاشتم از حرف های تو برگه متعجب بودم داشت درمورد چی حرف میزد..خنده کی، کجا،اون کی بود.
برگه بعدی رو برداشتم و شروع کردم به خوندنش
-یک ماه میگذره اون فراموشم کرد با اینکه گفته بود میاد اما نه اون رفت اونم بهم خیانت کرد
نمیدونم دیگه ممکنه ببینمش یا نه شاید اگه روزی ببینمش نشناسمش چون مطمئنم قیافه اش کلا تغییر میکنه و خوشگل تر از الان میشه..
اون رو مخ بود و پر انرژی..دوس نداشت حرف کسی روش بمونه و حاظر جواب بود.
فرقی نمیکرد طرف پسر باشه یا دختر اون تو یه حالت بود.
برگه آخری رو برداشتم و خوندمش
-من عاشقش شدم...عاشق اون چشمای سبز اون موهای بلند اون پوست سفید اون خنده ها...
اما اون رفت.....
امیدوارم روزی ببینمش حداقل بیتونم حرف دلمو بهش بگم..
حداقل بگم که دوسش دارم..
من فقط یه کش مو ازش دارم.. بعدی بازی روی تپه گل های رُز پیداش کردم..مطمئنم مال همون دختره ست...
پس تا زمان مرگم نگهمیدارمش...چون اون تنها چیزیه که میتونم باهاش پیداش کنم...امیدوارم منو فراموش نکرده باشه..چون من نمیتونم فراموشش کنم.
از همهی حرفاش شوکه شده بودم...نکنه..نکنه اون داشت درمورد من میگفت...نکنه اون همون پسر رو تپه بود که دیدمش...
برگه رو دوباره کنار برگه های دیگه گذاشتم و جعبه رو برداشتم..با تردید زیادی درشو باز کردم.
با دیدن اون چیزی که توش بود...نفس کشیدن و یادم رفت...
اون دختر من بود...اون عاشق من بود...اون سالها منتظر من موند...اما من فراموشش کردم...من یادم رفت اونو یادم رفت اونی که فقط با یه کش مو منتظر من موند.
غلط املایی بود معذرت 🤍💜
حدس بزن بعدش چی میشه؟
https://wisgoon.com/pin/64913956/
نمیخوای نظر بدی؟؟
۱۱.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.