ارباب جذاب من
رمان: ارباب جذاب من
♡♡&♡♡
part ۵
جونگکوک: خودتو به کوچه علی چپ نزن پک کردی نمیدونم این رلته؟
ا. ت: چی میگی یونگی داداشمه
جونگکوک: چی یعنی تو داداش بزرگتر داری؟
جیهوپ:(جر خورده😂)
ا. ت: ارع دارم و خیلیم دوسش دارم
جونگکوک: فامیلی داداشت چیه؟
ا. ت: مین
تا گفتم فامیلی داداشم مینه دیدم جونگکوک و جیهوپ چشاشون از حدقه زد بیرون و انگار استرس گرفتن
جیهوپ: ا. ت میشه باهام بیای؟ کارت دارم
ا. ت: باش
رفتم دنبال جیهوپ که با چیزی که گفت پشمام کز خورد(پشمم داشتی) 😂
یونگی مافیاس و رفیق جونگکوکه برگاممممممممممممممم
رفتم تو اتاقم خوشحال بودم چون شاید یونگی نجاتم داد خیلی خر ذوغ بودم ولی احتمال داشت یونگی جونگکوک رو بکشه چون یونگی بسی عصاب تر از این حرفاس و به هیشکی احمیت نمیده به جز من و منو از همه بیشتر دوس دارع
بعد از مرگ مامانم اون رفت و قول داد برگرده اما برنگشت:) حالا از اون اتفاق ۸سال میگذره و من بزرگ شدم یعنی یونگی منو میشناسه؟
داشتم فک میکردم که بهو با صدای.....
ادامه ۸لایک
♡♡&♡♡
part ۵
جونگکوک: خودتو به کوچه علی چپ نزن پک کردی نمیدونم این رلته؟
ا. ت: چی میگی یونگی داداشمه
جونگکوک: چی یعنی تو داداش بزرگتر داری؟
جیهوپ:(جر خورده😂)
ا. ت: ارع دارم و خیلیم دوسش دارم
جونگکوک: فامیلی داداشت چیه؟
ا. ت: مین
تا گفتم فامیلی داداشم مینه دیدم جونگکوک و جیهوپ چشاشون از حدقه زد بیرون و انگار استرس گرفتن
جیهوپ: ا. ت میشه باهام بیای؟ کارت دارم
ا. ت: باش
رفتم دنبال جیهوپ که با چیزی که گفت پشمام کز خورد(پشمم داشتی) 😂
یونگی مافیاس و رفیق جونگکوکه برگاممممممممممممممم
رفتم تو اتاقم خوشحال بودم چون شاید یونگی نجاتم داد خیلی خر ذوغ بودم ولی احتمال داشت یونگی جونگکوک رو بکشه چون یونگی بسی عصاب تر از این حرفاس و به هیشکی احمیت نمیده به جز من و منو از همه بیشتر دوس دارع
بعد از مرگ مامانم اون رفت و قول داد برگرده اما برنگشت:) حالا از اون اتفاق ۸سال میگذره و من بزرگ شدم یعنی یونگی منو میشناسه؟
داشتم فک میکردم که بهو با صدای.....
ادامه ۸لایک
۱۰.۳k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳