ولی من از الفا ها متنفر بودم
ولی_من_از_الفا_ها_متنفر_بودم
پارت"5
ویو کوک
ادرس رو اس کردم برای شوگا و رفتم سمت اتاقم و گرفتم خابیدم..
***
حواشیه ساعت 10بود.. من چند ساعت خابیدم...
بیدار شدم و با حالت خماری گوشی مو گرفتم و دیدم 5 اس ام اس دارم رفتم باز کردم و دیدم جیمین پیام داده..
پیغام های جیمین
هوی
هوی میمون
لباس خریدی؟؟
هوی.. چه تمی زدی؟
بوگووو منممم میخام بات ستتت کنمممم
تک خنده ای کردم و بهش جواب دادم و فقد گفتم مشکی و ارسال کردم..
از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت دستشویی و سرصورتم و شدم و کارهای لازم رو انجام دادم..
گفتم برم حموم
**
بعد یک ساعت حموم و پارتی گذاشتن ب روش خودم از حموم بیرون اومدم.. دلم برای هانریون تنگ شده بود.
ساعت: 11
فقد یک ساعت زمان داشتم موهامو خشک کردم و لباسم رو پوشیدم و عطر تلخم و زدم بنظرم جذاب شده بودم...
من از پارتی و الفا واقعن متنفرم.. ولی چند روزه سرگرمی جالبی نداشتم و خاستم برنامه ی امشب رو قبول کنم...
***
ساعت 12بود رفتم سمت پارکینگ و خروجی سالن پارکینگ... ایندفعه از ماشین سفیدم استفاده کردم اخرین باری که سوارش شدم مدت زیادی میگذرع..
ویو بک به ورودی پارتی
وقتی رسیدم جیمین و شوگا رو دیدم از ماشین پیاده شدم و جیمین با دیدن من اومد سمتم و محکم بغلم کرد و گفت
اوه بیبی بوی امشب برات جفت پیدا میکنم.
کوک: خفه جیمین
شوگا: اوه پسر پرسینگ لبت رو عوض کردی؟
(گایز کوک هم تتو داره هم پرسینگ)
کوک: اره
خب بریم تو
داخل سالن بار خیلی بوی الکل و شراب و دود سیگار بود دقیقن راحیه ی موردعلاقم
ما ستا رفتیم جلو و یه رو ی میز قمار نشستیم..
گارسن برامون الکل و شر ا ب اورد
من لیوانم و رو گرفتم و خاستم برم سمت دیگه چون جیمین شوگا....(بله بله😅)
داشتم راه میرفتم ک ی پسری خورد ب من لیوانم از دستم افتاد و ریخت رو لباسش
سرم و بالا اوردم اه رو مخ اخه الان موقع راه رفته
سرش داد کشیدم
(هوی بچه حواست کجاس) داد
پسر: ببخشید ولی شما داشتید راه میرفتید و حواستون ب من نبود
کوک: هه اوکی.. داشتم نگاش میکردم ک چشمم خورد رو تتو ی دستش
وات تتو ی الفا رو داش
سریع خاستم برم ک دستمو گرف و گف
هوی پس لباس من چیمیشع
که یکهو......
#اد_اکا
#تهکوک
#رمان
آیدیش روبیکا
@karen_06090
پارت"5
ویو کوک
ادرس رو اس کردم برای شوگا و رفتم سمت اتاقم و گرفتم خابیدم..
***
حواشیه ساعت 10بود.. من چند ساعت خابیدم...
بیدار شدم و با حالت خماری گوشی مو گرفتم و دیدم 5 اس ام اس دارم رفتم باز کردم و دیدم جیمین پیام داده..
پیغام های جیمین
هوی
هوی میمون
لباس خریدی؟؟
هوی.. چه تمی زدی؟
بوگووو منممم میخام بات ستتت کنمممم
تک خنده ای کردم و بهش جواب دادم و فقد گفتم مشکی و ارسال کردم..
از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت دستشویی و سرصورتم و شدم و کارهای لازم رو انجام دادم..
گفتم برم حموم
**
بعد یک ساعت حموم و پارتی گذاشتن ب روش خودم از حموم بیرون اومدم.. دلم برای هانریون تنگ شده بود.
ساعت: 11
فقد یک ساعت زمان داشتم موهامو خشک کردم و لباسم رو پوشیدم و عطر تلخم و زدم بنظرم جذاب شده بودم...
من از پارتی و الفا واقعن متنفرم.. ولی چند روزه سرگرمی جالبی نداشتم و خاستم برنامه ی امشب رو قبول کنم...
***
ساعت 12بود رفتم سمت پارکینگ و خروجی سالن پارکینگ... ایندفعه از ماشین سفیدم استفاده کردم اخرین باری که سوارش شدم مدت زیادی میگذرع..
ویو بک به ورودی پارتی
وقتی رسیدم جیمین و شوگا رو دیدم از ماشین پیاده شدم و جیمین با دیدن من اومد سمتم و محکم بغلم کرد و گفت
اوه بیبی بوی امشب برات جفت پیدا میکنم.
کوک: خفه جیمین
شوگا: اوه پسر پرسینگ لبت رو عوض کردی؟
(گایز کوک هم تتو داره هم پرسینگ)
کوک: اره
خب بریم تو
داخل سالن بار خیلی بوی الکل و شراب و دود سیگار بود دقیقن راحیه ی موردعلاقم
ما ستا رفتیم جلو و یه رو ی میز قمار نشستیم..
گارسن برامون الکل و شر ا ب اورد
من لیوانم و رو گرفتم و خاستم برم سمت دیگه چون جیمین شوگا....(بله بله😅)
داشتم راه میرفتم ک ی پسری خورد ب من لیوانم از دستم افتاد و ریخت رو لباسش
سرم و بالا اوردم اه رو مخ اخه الان موقع راه رفته
سرش داد کشیدم
(هوی بچه حواست کجاس) داد
پسر: ببخشید ولی شما داشتید راه میرفتید و حواستون ب من نبود
کوک: هه اوکی.. داشتم نگاش میکردم ک چشمم خورد رو تتو ی دستش
وات تتو ی الفا رو داش
سریع خاستم برم ک دستمو گرف و گف
هوی پس لباس من چیمیشع
که یکهو......
#اد_اکا
#تهکوک
#رمان
آیدیش روبیکا
@karen_06090
۴.۰k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.