فیک رفیق قدیمی )
فیک رفیق قدیمی )
"★part 8★"
ا.ت ویو :
شوگا تا دیدم من افتادم زمین و هق هق دارم گریه میکنم سریع دویید سمتم و منو تو بغلش کشید و اروم سرم رو نوازش میکرد.
شوگا : هی هی خوبی ؟ چیزی نیست خب ؟ چی شده ؟
ا.ت : چا هقققق چا او هققق چا اووننننن * با گریه و هق هق *
شوگا : چاوون چی ؟ چیکار کرده ؟ اگه اذیتت کرده بگو تا برم جرش بدم.* با ترس و نگرانی *
نامجون : اره ا.ت مارو دوست خودت بدون اگه اذیتت کرده بگو تا بریم پار...... چیز یعنی حسابشو برسیم .
من هیچی نمیگفتم فقط تو بغل شوگا گم شده بودم و بلند بلند گریه میکردم .
جی هوپ : خب فکر کنم که باید تنهات بزاریم تا خودت اوکی شی . اوکی ؟ ما پیشتیم :)
شوگا منو همینجوری که تو بغلش داشتم گریه میکردم بلند کرد و بردتم تو استودیوش .
استودیوش یدونه سندلی داشت با یک میز خیلی خیلی بزگ که روش پر دستگاه های صدا و خوانندگی و کامپیوتر و میکروفون بود .
رفت نشست رو سندلی چرخ دارش و منم تو بغلش رو پاش نشوند .
شوگا : خب الان میتونی بهم بگی چی شده ؟ * نگران *
من انقدر گریه کرده بودم که نفسم بریده شده بود و بریده بریده حرف میزدم .
ا.ت : چا...چاوون......م...من رف.....رفتم....که .... سو سوپرا یزش.. کن م.... ولی ......دیدم ..... بهم خیان....خیانت..........کرددد
که یهویی گریم اوج گرفت
شوگا نگرانیش به خشم تبدیل شد و گفت :
یعنی با یه دختر دیگه رفته ؟
منم با گریه سرم رو تکون دادم.
که دوباره منو تو بغلش کشید .
شوگا : خب گوه خورد ....... نه جدی میگم .....
اخه یه ادم اسکل فقط میتونه بره و تو رو به این خوشگلی ول کنه بره با یکی دیگه .
تازه تا وقتی من اینجام اون چرا ؟
من هم میتونم دوست پسرت باشم هم دوستت هم داداشت هم بچت هم خواهرت هم مادرت هم...
ا.ت : باشه باشه فهمیدم * با خنده ای که چشماش هنوز اشکیه *
شوگا با ذوق گفت :
اهاااااااا خب بخندددد اصن کون لق چاوونننن من هستمممم حالا شاد باش.
ا.ت : اوکی * با خنده *
بعد شوگا تشکام رو پاک کرد با انگشتش دستم رو گرفت و از اتاق اومدیم بیرون که دیدیم اعضا........
✪✪✪✪✪✪✪✪✪✪✪✪
like? comeent?
"★part 8★"
ا.ت ویو :
شوگا تا دیدم من افتادم زمین و هق هق دارم گریه میکنم سریع دویید سمتم و منو تو بغلش کشید و اروم سرم رو نوازش میکرد.
شوگا : هی هی خوبی ؟ چیزی نیست خب ؟ چی شده ؟
ا.ت : چا هقققق چا او هققق چا اووننننن * با گریه و هق هق *
شوگا : چاوون چی ؟ چیکار کرده ؟ اگه اذیتت کرده بگو تا برم جرش بدم.* با ترس و نگرانی *
نامجون : اره ا.ت مارو دوست خودت بدون اگه اذیتت کرده بگو تا بریم پار...... چیز یعنی حسابشو برسیم .
من هیچی نمیگفتم فقط تو بغل شوگا گم شده بودم و بلند بلند گریه میکردم .
جی هوپ : خب فکر کنم که باید تنهات بزاریم تا خودت اوکی شی . اوکی ؟ ما پیشتیم :)
شوگا منو همینجوری که تو بغلش داشتم گریه میکردم بلند کرد و بردتم تو استودیوش .
استودیوش یدونه سندلی داشت با یک میز خیلی خیلی بزگ که روش پر دستگاه های صدا و خوانندگی و کامپیوتر و میکروفون بود .
رفت نشست رو سندلی چرخ دارش و منم تو بغلش رو پاش نشوند .
شوگا : خب الان میتونی بهم بگی چی شده ؟ * نگران *
من انقدر گریه کرده بودم که نفسم بریده شده بود و بریده بریده حرف میزدم .
ا.ت : چا...چاوون......م...من رف.....رفتم....که .... سو سوپرا یزش.. کن م.... ولی ......دیدم ..... بهم خیان....خیانت..........کرددد
که یهویی گریم اوج گرفت
شوگا نگرانیش به خشم تبدیل شد و گفت :
یعنی با یه دختر دیگه رفته ؟
منم با گریه سرم رو تکون دادم.
که دوباره منو تو بغلش کشید .
شوگا : خب گوه خورد ....... نه جدی میگم .....
اخه یه ادم اسکل فقط میتونه بره و تو رو به این خوشگلی ول کنه بره با یکی دیگه .
تازه تا وقتی من اینجام اون چرا ؟
من هم میتونم دوست پسرت باشم هم دوستت هم داداشت هم بچت هم خواهرت هم مادرت هم...
ا.ت : باشه باشه فهمیدم * با خنده ای که چشماش هنوز اشکیه *
شوگا با ذوق گفت :
اهاااااااا خب بخندددد اصن کون لق چاوونننن من هستمممم حالا شاد باش.
ا.ت : اوکی * با خنده *
بعد شوگا تشکام رو پاک کرد با انگشتش دستم رو گرفت و از اتاق اومدیم بیرون که دیدیم اعضا........
✪✪✪✪✪✪✪✪✪✪✪✪
like? comeent?
۲.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.