بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قسمت اول :
برخی میگویند که ازدواج یک امر غریزی و طبیعی است، اما به نظر میرسد آن چه که غریزی است نیاز و شهوت جنسی است که در حیوانات نیز هست و بدون ازدواج نیز ارضا میشود؛ بلکه باید گفت: ازدواج یک کشش فطری به معشوق و یک امر عقلانی و اختیاری، در پیوستن است.
اگر به ازدواج به عنوان یک امر غریزی و طبیعی که نیاز بدن است نگاه شود، هم انتخابها بر اساس ظاهر خواهد بود و هم دوام این پیوند به اندازه دوام سلیقه و ظاهر خواهد بود و بالتبع آمار ازدواج پایین آمده و آمار جدایی و طلاق بالا میرود. اما اگر به ازدواج به عنوان یک نیاز فطری و یک امر عقلانی نگاه شود، پایداری و رضایت در پیخواهد داشت، چرا که عشق با دگرگونی ظواهر متغیر نمیگردد و در انتخاب و تداوم پیوند نیز تدبیر عُقلایی به کار میرود.
پس، حرکت با موتور غریزه و بدون علم، آگاهی و شناخت، همان حرکت حیوانی بدن میباشد و حرکت انسانی، مستلزم علم، آگاهی و شناخت است.
شناخت از یک دیگر : بسیار شنیده و دیدهاید که زنان را به مرد شناسی و مردان را به زن شناسی ترغیب و دعوت میکنند و میگویند: تا مرد زن را نشناسد و زن مرد را نشناسد، نمیتوانند با هم همراهی کنند، حرف درستی هم هست، اما تردیدی نیست که این شناخت بسیار اجمالی خواهد بود، چرا که مرد، تا زن نشود او را نخواهد شناخت و زن نیز تا مرد نشود او را نخواهد شناخت و چنین چیزی اتفاق نمیافتد.
مرد ظاهری از زن میبیند و چیزهایی در مورد عطوفت و لطافت او میشنود، اما ملاک و عمق شناخت او از عاطفه و لطافت، همان نوع و میزانی است که در خودش وجود دارد. زن نیز ظاهری میبیند و چیزهایی از وقار، هیبت و غیرت مردانه میشنود و میخواند، اما همان مقداری این معانی را درک میکند که در خودش وجود دارد.
بیتردید نه زن بدون وقار، هیبت و غیرت است و نه مرد بدون عطوفت و لطافت؛ که اگر چنین بود، همان مقدار شناخت اندک از یک دیگر نیز حاصل نمیشد، چرا که برای انسان فقط چیزی قابل شناخت و درک است که در خودش وجود دارد.
گام نخست و اصلی در شناخت:
پس چه کنیم؟ شناخت از یک دیگر چگونه حاصل میشود؟ گام نخست و اساسی در این شناخت چیس؟
پاسخ در یک جمله است: خودشناسی. حتی برای خدا شناسی نیز فرمودهاند که خودشناسی کنید.
گفته شده که - مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبّهُ، یعنی هر کس خودش را شناخت، خدای خود را شناخته است. در بیان ژرف دیگری فرمودهاند: مَن عَرَفَ نَفسَهُ كانَ لِغَيرِه أعرَفُ وَ مَن جَهِلَ نَفسَهُ كانَ بِغَيرِه أجهَل - غرر و درر آمُدى، یعنی: هر كس خود را بشناسد.؛(ادامه دارد...)
قسمت اول :
برخی میگویند که ازدواج یک امر غریزی و طبیعی است، اما به نظر میرسد آن چه که غریزی است نیاز و شهوت جنسی است که در حیوانات نیز هست و بدون ازدواج نیز ارضا میشود؛ بلکه باید گفت: ازدواج یک کشش فطری به معشوق و یک امر عقلانی و اختیاری، در پیوستن است.
اگر به ازدواج به عنوان یک امر غریزی و طبیعی که نیاز بدن است نگاه شود، هم انتخابها بر اساس ظاهر خواهد بود و هم دوام این پیوند به اندازه دوام سلیقه و ظاهر خواهد بود و بالتبع آمار ازدواج پایین آمده و آمار جدایی و طلاق بالا میرود. اما اگر به ازدواج به عنوان یک نیاز فطری و یک امر عقلانی نگاه شود، پایداری و رضایت در پیخواهد داشت، چرا که عشق با دگرگونی ظواهر متغیر نمیگردد و در انتخاب و تداوم پیوند نیز تدبیر عُقلایی به کار میرود.
پس، حرکت با موتور غریزه و بدون علم، آگاهی و شناخت، همان حرکت حیوانی بدن میباشد و حرکت انسانی، مستلزم علم، آگاهی و شناخت است.
شناخت از یک دیگر : بسیار شنیده و دیدهاید که زنان را به مرد شناسی و مردان را به زن شناسی ترغیب و دعوت میکنند و میگویند: تا مرد زن را نشناسد و زن مرد را نشناسد، نمیتوانند با هم همراهی کنند، حرف درستی هم هست، اما تردیدی نیست که این شناخت بسیار اجمالی خواهد بود، چرا که مرد، تا زن نشود او را نخواهد شناخت و زن نیز تا مرد نشود او را نخواهد شناخت و چنین چیزی اتفاق نمیافتد.
مرد ظاهری از زن میبیند و چیزهایی در مورد عطوفت و لطافت او میشنود، اما ملاک و عمق شناخت او از عاطفه و لطافت، همان نوع و میزانی است که در خودش وجود دارد. زن نیز ظاهری میبیند و چیزهایی از وقار، هیبت و غیرت مردانه میشنود و میخواند، اما همان مقداری این معانی را درک میکند که در خودش وجود دارد.
بیتردید نه زن بدون وقار، هیبت و غیرت است و نه مرد بدون عطوفت و لطافت؛ که اگر چنین بود، همان مقدار شناخت اندک از یک دیگر نیز حاصل نمیشد، چرا که برای انسان فقط چیزی قابل شناخت و درک است که در خودش وجود دارد.
گام نخست و اصلی در شناخت:
پس چه کنیم؟ شناخت از یک دیگر چگونه حاصل میشود؟ گام نخست و اساسی در این شناخت چیس؟
پاسخ در یک جمله است: خودشناسی. حتی برای خدا شناسی نیز فرمودهاند که خودشناسی کنید.
گفته شده که - مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبّهُ، یعنی هر کس خودش را شناخت، خدای خود را شناخته است. در بیان ژرف دیگری فرمودهاند: مَن عَرَفَ نَفسَهُ كانَ لِغَيرِه أعرَفُ وَ مَن جَهِلَ نَفسَهُ كانَ بِغَيرِه أجهَل - غرر و درر آمُدى، یعنی: هر كس خود را بشناسد.؛(ادامه دارد...)
۶۷۰
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.