ᎮᎪᎡᎢ ۲ عشق دردناک
ᎮᎪᎡᎢ ۲ عشقدردناک
ویو کوک
وقتی برگشتم دیدم تهیونگه
ویو تهیونگ
بعد از اینکه کوک با اون دختر رفت بیرون صداهای عجیبی میومد رفتم بیرون که ببینم چی شده دیدم کوک داشت میرفت سمت اون دختره چقدر قیافش آشنا بود که یه دفعه یادم افتاد اون وارث خاندان جانگه سریع به سمت کوک رفتم
کوک دستشو بالا برد که بزنه تو صورتش
دستشو از پشت گرفتم...
کوک:ته داری چ غلطی میکنی؟؟
تهیونگ:دیوونه شدی؟؟
(کوک و کشوندم یکم اون طرف تر)
تهیونگ:میدونی این کیه ک اینجوری باهاش رفتار میکنی؟؟
کوک: چی داری میگی؟؟
ویو ات
دیدم یه نفر اون مردو از پشت گرفت و برد ی گوشه سریع از فرصت استفاده کردم و رفتم سمت اون دختر قبل از اینکه بهش برسم یکی منو از پشت گرفت و کشید سمت خودش وقتی برگشتم ه خانم میانسال بود قیافش آشنا بود ولی نمیشناختمش (یوری:اون خانم میان سال اجوما بود)
(اجوما رو به کوک کرد)
اجوما:(خم شد) ارباب جئون من از طرف خانم جانگ معذرت میخوام ایشون تازه ب این جا اومدن و آشنایی با افراد سخاوتمندی مثل شما ندارن لطفاً ایشونو ببخشید
کوک: معلوم با ادبم هیچ آشنایی نداره(روبه ات با نیشخند)
ات:هعیییی تو چطور جرعت میکنی....
(حرفم نصف نیمه موند ک اجوما جلوی دهنمو گرفتو بردم داخل عمارت
اجوما:دیوونه شدی دختر؟؟(کمی اعصبانی و با ترس)
ات: اون عوضی حق ندارع.......
اجوما:خانمممم جانگ اگ اینجوری حرف بزنید هم خودتون هم پدربزگتونو ب دردسر بزرگی میندازید
ویو کوک
وقتی برگشتم دیدم تهیونگه
ویو تهیونگ
بعد از اینکه کوک با اون دختر رفت بیرون صداهای عجیبی میومد رفتم بیرون که ببینم چی شده دیدم کوک داشت میرفت سمت اون دختره چقدر قیافش آشنا بود که یه دفعه یادم افتاد اون وارث خاندان جانگه سریع به سمت کوک رفتم
کوک دستشو بالا برد که بزنه تو صورتش
دستشو از پشت گرفتم...
کوک:ته داری چ غلطی میکنی؟؟
تهیونگ:دیوونه شدی؟؟
(کوک و کشوندم یکم اون طرف تر)
تهیونگ:میدونی این کیه ک اینجوری باهاش رفتار میکنی؟؟
کوک: چی داری میگی؟؟
ویو ات
دیدم یه نفر اون مردو از پشت گرفت و برد ی گوشه سریع از فرصت استفاده کردم و رفتم سمت اون دختر قبل از اینکه بهش برسم یکی منو از پشت گرفت و کشید سمت خودش وقتی برگشتم ه خانم میانسال بود قیافش آشنا بود ولی نمیشناختمش (یوری:اون خانم میان سال اجوما بود)
(اجوما رو به کوک کرد)
اجوما:(خم شد) ارباب جئون من از طرف خانم جانگ معذرت میخوام ایشون تازه ب این جا اومدن و آشنایی با افراد سخاوتمندی مثل شما ندارن لطفاً ایشونو ببخشید
کوک: معلوم با ادبم هیچ آشنایی نداره(روبه ات با نیشخند)
ات:هعیییی تو چطور جرعت میکنی....
(حرفم نصف نیمه موند ک اجوما جلوی دهنمو گرفتو بردم داخل عمارت
اجوما:دیوونه شدی دختر؟؟(کمی اعصبانی و با ترس)
ات: اون عوضی حق ندارع.......
اجوما:خانمممم جانگ اگ اینجوری حرف بزنید هم خودتون هم پدربزگتونو ب دردسر بزرگی میندازید
۲.۸k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.