فرشته ی زیبایی های من (پارت ۸)
از زبان جونگکوک
اون حروم زادها برام نقشه چیدن که فقط منو از پا در بیارن کور خوندن به تهیونگ گفتم که همراهم بیاد
^کوک پس ا/ت چی؟؟
&چیزیش نمیشه خونه امنه
^اخه..
& به جای حرف زود بیا بریم
را افتادیم سمت همون خونه متروکه تفنگمو از جیب در اوردم و به ته گفتم اماده باشه واسه ی هر چیزی و هر شلیک
پشت ستونا قایم شدیم و هدف همه جا رو گرفتیم
یکی از پشت دیوار معلوم بود هدفش گرفتم و شلیک کردم
^یکی طبقه بالاس اونم هدف بگیر امکان تیر زدنش بهمون زیاده
از زبان ا/ت
تعجب کردم و دیدم زود رفت کل خونه رو سکوت گرفته بود هیچکی خونه نبود از تو پنجره نگا کردم که ... چی؟؟ سه نفر پشت نرده ی عمارت بودن و اسلحه دستشون بود؟؟ شک زده شدم و رفتم بالا تو اتاق از اونجا تو پنجره نگاه میکردم که اومدن تو من تنهایی چیکار کنم کسیم خونه نیست بهش بگم در به در دنبال یه چیزی بودم که باهاش از خودم محافظت کنم همه ی کمدا رو داشتم میگشتم که صدای پا اومد اونقدری ترسیده بودم که دست و پام میلرزید ممکن بود هر بلایی بتونن سرم بیارن هیچ گوشی پیدا نمیکردم شماره جونگکوکم بلد نبودم نمیدونستم چیکار کنم فقط تو اتاق موندم بدون سر و صدا
جلوی اتاقم سایه بود داشت نزدیک میشد خودمو تو کمد قایم کردم در اتاقم باز شد
داشتن کمدا رو میگشتن استرس زیادی داشتم ولی باید تو اون موقعیت از خودم محافظت میکردم دورو برم رو نگا کردم که یکی از کُتای جونگکوک تو کمد بود جیباشو گشتم که یه گوشی کوچیک پیدا کردم قفل نداشت بازش کردم و تو تماسا همه ی شماره ها بود دنبال شماره ی تهیونگ بودم بهش مسیج دادم
_ خواهش میکنم کمکم کنین سه نفر یا شایدم بیشتر اومدن اینجا و دنبال یه چیزین کمک!
گوشیو سایلنت کردم تا اگه کسی زنگ زد بی سر و صدا باشه
اون حروم زادها برام نقشه چیدن که فقط منو از پا در بیارن کور خوندن به تهیونگ گفتم که همراهم بیاد
^کوک پس ا/ت چی؟؟
&چیزیش نمیشه خونه امنه
^اخه..
& به جای حرف زود بیا بریم
را افتادیم سمت همون خونه متروکه تفنگمو از جیب در اوردم و به ته گفتم اماده باشه واسه ی هر چیزی و هر شلیک
پشت ستونا قایم شدیم و هدف همه جا رو گرفتیم
یکی از پشت دیوار معلوم بود هدفش گرفتم و شلیک کردم
^یکی طبقه بالاس اونم هدف بگیر امکان تیر زدنش بهمون زیاده
از زبان ا/ت
تعجب کردم و دیدم زود رفت کل خونه رو سکوت گرفته بود هیچکی خونه نبود از تو پنجره نگا کردم که ... چی؟؟ سه نفر پشت نرده ی عمارت بودن و اسلحه دستشون بود؟؟ شک زده شدم و رفتم بالا تو اتاق از اونجا تو پنجره نگاه میکردم که اومدن تو من تنهایی چیکار کنم کسیم خونه نیست بهش بگم در به در دنبال یه چیزی بودم که باهاش از خودم محافظت کنم همه ی کمدا رو داشتم میگشتم که صدای پا اومد اونقدری ترسیده بودم که دست و پام میلرزید ممکن بود هر بلایی بتونن سرم بیارن هیچ گوشی پیدا نمیکردم شماره جونگکوکم بلد نبودم نمیدونستم چیکار کنم فقط تو اتاق موندم بدون سر و صدا
جلوی اتاقم سایه بود داشت نزدیک میشد خودمو تو کمد قایم کردم در اتاقم باز شد
داشتن کمدا رو میگشتن استرس زیادی داشتم ولی باید تو اون موقعیت از خودم محافظت میکردم دورو برم رو نگا کردم که یکی از کُتای جونگکوک تو کمد بود جیباشو گشتم که یه گوشی کوچیک پیدا کردم قفل نداشت بازش کردم و تو تماسا همه ی شماره ها بود دنبال شماره ی تهیونگ بودم بهش مسیج دادم
_ خواهش میکنم کمکم کنین سه نفر یا شایدم بیشتر اومدن اینجا و دنبال یه چیزین کمک!
گوشیو سایلنت کردم تا اگه کسی زنگ زد بی سر و صدا باشه
۳.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.