فیک کوک (عشق پنهان)
فیک کوک (عشق پنهان)
پارت²⁹
از زبان ا.ت:
شب شد و بلاخره اون زنیکه ج.نده گورشو گم کرد (بچها فشاری،فشاری بچها)
تو آشپزخونه قرصامو خوردم اسپری تنفسیم رو هم زدم و داشتم بدو بدو میرفتم بالا سمت اتاقم که دستم و کشید و افتادم تو بغلش
گفت: بدم میاد نگاهم نمیکنی
گفتم: نمیخواستم نگاهام مزاحم خنده های بلندتون بشه
گفت: خیلی حسودی
گفتم: حسودی نکردم،باشه اصلا کردم ..
گفتم: میخواستی اون بچسبه بهت و من حسودی نکنم؟این نامردیه
براید استایل بغلم کرد و به سمت اتاق رفت
این دفعه اعتراضی نداشتم و حتی تو حالت براید استایل هم دست به سینه بودم و اخمام تو هم بود
گذاشتم رو تخت و چراغو خاموش کرد
کنارم خوابید و نگاهم میکرد و گفت: اون دختره دختر شریکمه بخاطر همین مجبورم به حرف های مسخرش بخندم امروزم یه جلسه داشتیم که بعدش خودش خودشو دعوت کرد تو عمارتم
بدون هیچ حرفی لب.ام و گذاشتم رو لب.اش و میبوسیدم
گفتم: دلم واسه بو.سه هات تنگ شده بود،یه روز شد
گفت: هر ثانیه چطوره؟و بغلم کرد و موهامو پشت گوشم داد
گفتم: شب بخییر
خندید و خوابیدیم
°•صبح•°
از زبان ا.ت: رفتم پایین دیدم جسیکا اینجاست و داره با تهیونگ بگو بخند میکنه گفتم: به بهه میبینم که شما دوتا هممم...
تهیونگ چشاش چسیبید به پیشونیش و گفت: اهم..نه بابا داستیم حرف میزدیم
گفتم: اره جون خودت
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #black_pink
پارت²⁹
از زبان ا.ت:
شب شد و بلاخره اون زنیکه ج.نده گورشو گم کرد (بچها فشاری،فشاری بچها)
تو آشپزخونه قرصامو خوردم اسپری تنفسیم رو هم زدم و داشتم بدو بدو میرفتم بالا سمت اتاقم که دستم و کشید و افتادم تو بغلش
گفت: بدم میاد نگاهم نمیکنی
گفتم: نمیخواستم نگاهام مزاحم خنده های بلندتون بشه
گفت: خیلی حسودی
گفتم: حسودی نکردم،باشه اصلا کردم ..
گفتم: میخواستی اون بچسبه بهت و من حسودی نکنم؟این نامردیه
براید استایل بغلم کرد و به سمت اتاق رفت
این دفعه اعتراضی نداشتم و حتی تو حالت براید استایل هم دست به سینه بودم و اخمام تو هم بود
گذاشتم رو تخت و چراغو خاموش کرد
کنارم خوابید و نگاهم میکرد و گفت: اون دختره دختر شریکمه بخاطر همین مجبورم به حرف های مسخرش بخندم امروزم یه جلسه داشتیم که بعدش خودش خودشو دعوت کرد تو عمارتم
بدون هیچ حرفی لب.ام و گذاشتم رو لب.اش و میبوسیدم
گفتم: دلم واسه بو.سه هات تنگ شده بود،یه روز شد
گفت: هر ثانیه چطوره؟و بغلم کرد و موهامو پشت گوشم داد
گفتم: شب بخییر
خندید و خوابیدیم
°•صبح•°
از زبان ا.ت: رفتم پایین دیدم جسیکا اینجاست و داره با تهیونگ بگو بخند میکنه گفتم: به بهه میبینم که شما دوتا هممم...
تهیونگ چشاش چسیبید به پیشونیش و گفت: اهم..نه بابا داستیم حرف میزدیم
گفتم: اره جون خودت
#لیسا #جونگکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #بلک_پینک #بی_تی_اس
#lisa #jungkook #bts #black_pink
۲.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.