تکپارتی
های من هانول هستم 19 سالمه و یک داداش دارم که اسمش جونگ کوکه و اون 20 سالشه و هردومون یک دانشگاه میریم
هانول ویو
با خیسی صورتم بیدار شدم دیدم بم داره صورتمو لیس مسزته راستی من و جونگ کوک تو ی خونه نقلی زندگی میکنیم پدر مادرمون لس آن جلس زندگی میکنن و یک اتاق داره خونمون که من کوک باهم میخوابیم توش
دیدم جونگ کوک هنوز خوابه امروز روز تعطیل بود
رفتم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم رفتم یک پر برداشتم که جونگ کوک رو بیدار کنم رفتم کنار تخت نشستم و شروع کردم پر رو به لبه بینی کوکی زدم یهو دیدم عطسه بلند زد
کوک:هانوللللل (داد)
هان:خو داداشی باید بیدار شی دیگه
کوک: اینجوری
ه:بغلش کردم عاشقتم داداشییی
کوک: منم هانول قشنگم
رفتیم صبحونه خوردیم
ه:چه فیلمی ببینیم ؟
ک:پو*رن ؟
ه: اگه رو کم کنی باشه
فیلمو گذاشتیم یهو دیدیم نگفتم یک لحطه برم دستشویی
تا درو باز کردم با قیافه کوک متوجه شدم یها لبمامو بوسید و اهم اهم
پایان اهم اهم
کوک: نمیدونستم آخر باید خودمو پردتو بزنم
ه:، دوست دارم
ک:من بیشتر
هانول ویو
با خیسی صورتم بیدار شدم دیدم بم داره صورتمو لیس مسزته راستی من و جونگ کوک تو ی خونه نقلی زندگی میکنیم پدر مادرمون لس آن جلس زندگی میکنن و یک اتاق داره خونمون که من کوک باهم میخوابیم توش
دیدم جونگ کوک هنوز خوابه امروز روز تعطیل بود
رفتم یه دوش گرفتم لباس پوشیدم رفتم یک پر برداشتم که جونگ کوک رو بیدار کنم رفتم کنار تخت نشستم و شروع کردم پر رو به لبه بینی کوکی زدم یهو دیدم عطسه بلند زد
کوک:هانوللللل (داد)
هان:خو داداشی باید بیدار شی دیگه
کوک: اینجوری
ه:بغلش کردم عاشقتم داداشییی
کوک: منم هانول قشنگم
رفتیم صبحونه خوردیم
ه:چه فیلمی ببینیم ؟
ک:پو*رن ؟
ه: اگه رو کم کنی باشه
فیلمو گذاشتیم یهو دیدیم نگفتم یک لحطه برم دستشویی
تا درو باز کردم با قیافه کوک متوجه شدم یها لبمامو بوسید و اهم اهم
پایان اهم اهم
کوک: نمیدونستم آخر باید خودمو پردتو بزنم
ه:، دوست دارم
ک:من بیشتر
۲.۵k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳