p2
p2
با خنده و ذوق شوق وارد خوابگاه شدیم اتاق های ما یکی بود و این خیلی برای من خوب بود.
ویو جونگکوک
قرار بود امشب به خوابگاه هانگول حمله کنیم و گروگان بگیریم .برای همین قرار بود هرکدوممون از یه طرف حمله کنیم پس آماده شدیم . وارد اتاق کارم شدم و پرونده های قتل هایی که خودم دستور داده بودم رو چک میکردم که دیدم یک پرونده درست نیست . لی چون ووک سفیر خارجه ی کره اره اون هنوز به قتل نرسیده . اما نقطه ضعفش چیه؟توی فکرم بودم رفتم برسی کردم دیدم یه دختر و یه پسر داره خوبه از دخترش شروع میکنم . اطلاعات دخترش رو برداشتم دیدم
اسم : لی راشل
سن:20
دبیرستان:هانگول
چی؟هانگول؟نیشخندی زدم و گفتم
_خوبه پس داریم با یه تیر دونشون میزنیم
که در باز شد و چهره باک هیون نمایان شد
×کوک عملیا به مشکل برخورده باید همین الان حمله کنیم!(نفس نفس)
_کی همچین زری زده کی جرئت کرده حمله رو عقب بندازه!؟(داد)
× دخترای دبیرستان هانگول دارن همین الان اونجا میرن
_مگه قرار نبود شب برن؟(عصبانیت)
×ما امروز رو پیش بینی نکردیم امروز دوشنبس دبیرستان هانگول ساعت ۱۲ پایان کلاس رو میزنه
_عوضیااا پس شما اونجا چه غلطی میکنین(عربده)
×ما...
باک هیون اومد حرفش رو کامل کنه که رایدن با شتاب در رو باز کردن
@دارین اینجا چه غلطی میکنین اگه همین الان نریم نقشه لو میره
×زود باشش جئون
_اسلحه هارو بردارین بریم
این داستان ادامه دارد...
با خنده و ذوق شوق وارد خوابگاه شدیم اتاق های ما یکی بود و این خیلی برای من خوب بود.
ویو جونگکوک
قرار بود امشب به خوابگاه هانگول حمله کنیم و گروگان بگیریم .برای همین قرار بود هرکدوممون از یه طرف حمله کنیم پس آماده شدیم . وارد اتاق کارم شدم و پرونده های قتل هایی که خودم دستور داده بودم رو چک میکردم که دیدم یک پرونده درست نیست . لی چون ووک سفیر خارجه ی کره اره اون هنوز به قتل نرسیده . اما نقطه ضعفش چیه؟توی فکرم بودم رفتم برسی کردم دیدم یه دختر و یه پسر داره خوبه از دخترش شروع میکنم . اطلاعات دخترش رو برداشتم دیدم
اسم : لی راشل
سن:20
دبیرستان:هانگول
چی؟هانگول؟نیشخندی زدم و گفتم
_خوبه پس داریم با یه تیر دونشون میزنیم
که در باز شد و چهره باک هیون نمایان شد
×کوک عملیا به مشکل برخورده باید همین الان حمله کنیم!(نفس نفس)
_کی همچین زری زده کی جرئت کرده حمله رو عقب بندازه!؟(داد)
× دخترای دبیرستان هانگول دارن همین الان اونجا میرن
_مگه قرار نبود شب برن؟(عصبانیت)
×ما امروز رو پیش بینی نکردیم امروز دوشنبس دبیرستان هانگول ساعت ۱۲ پایان کلاس رو میزنه
_عوضیااا پس شما اونجا چه غلطی میکنین(عربده)
×ما...
باک هیون اومد حرفش رو کامل کنه که رایدن با شتاب در رو باز کردن
@دارین اینجا چه غلطی میکنین اگه همین الان نریم نقشه لو میره
×زود باشش جئون
_اسلحه هارو بردارین بریم
این داستان ادامه دارد...
۱.۷k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.