PART10
part10
ارسلان:رفتم گل فروشی گل گرفتم . رفتم تو بیمارستان . رفتم بخش پذیرش سلام خانم دیانا رحیمی اتاق چنده؟
پرستار: اقا اونا همین الان رضایت دادن رفتن
ارسلان : باش ممنون. از بیمارستان اومدم بیرون. اه چرا باید هر دفه اینطوری بشه
دیانا: به ستایش گفتم یکم وایساببینم ارسلان کجاست. یهو دیدم با یه دسته گل رز ار بیمارستان اومد بیرون ینی گل مورد علاقه ی منو برا اون دختر دهاتی خریده؟ خدایا چرا من انقد بدشانسم
ارسلان: زنگ زدم به هستی
ارسلان:ا هستی:ه
ا: سلام کجایی؟
ه:به تو چه
ا: درست حرف بزن ببینم چته
ه: رابطه ی ما تموم شد خدافز اولین و اخرین عشقم
ا: هستی داری
ادامه دارد.......
ارسلان:رفتم گل فروشی گل گرفتم . رفتم تو بیمارستان . رفتم بخش پذیرش سلام خانم دیانا رحیمی اتاق چنده؟
پرستار: اقا اونا همین الان رضایت دادن رفتن
ارسلان : باش ممنون. از بیمارستان اومدم بیرون. اه چرا باید هر دفه اینطوری بشه
دیانا: به ستایش گفتم یکم وایساببینم ارسلان کجاست. یهو دیدم با یه دسته گل رز ار بیمارستان اومد بیرون ینی گل مورد علاقه ی منو برا اون دختر دهاتی خریده؟ خدایا چرا من انقد بدشانسم
ارسلان: زنگ زدم به هستی
ارسلان:ا هستی:ه
ا: سلام کجایی؟
ه:به تو چه
ا: درست حرف بزن ببینم چته
ه: رابطه ی ما تموم شد خدافز اولین و اخرین عشقم
ا: هستی داری
ادامه دارد.......
۲.۹k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.