Part³
Part³
داشتم میرفتم خونه ک ارباب کیم گف
_کوجا میری؟
+دارم میرم خونه دیگه..
_خونه؟ مگه خدمتکار دو میونگ بهت نگفت دیگه باید اینجا زندگی کنی؟
+هاااا؟ اینجا زندگی کنم؟ ن ن امکان نداره..زیر لب گفتم...ولی من ک اصلا خونه ندارم.
_خونه نداری چر زر مفت میزنی؟ گمشو لباسایی ک برات گذاشتنو بپوش مگرنه میبرمت اتاق قرمز .
+چ...چ....چ....چشم ،فقط یکچیزی...
_بگو..
+من مریضی دارم...
_مریضی؟ چجور مریضی ای
+سرطان کلیه دارم
_ما افرادی ک مریضی دارن رو قبول نمیکنیم متاسفم...خدمتکارا بیاین اینو جمع کنین.
+ ن...ن...ن....ولم کنین الکی گفتم مرتیکه....
ویو تهیونگ
عصبی بودم ک چرا همون اول بهم نگف...ک گف مرتیکه___چی؟ درست شنیدم؟ با اون حرفش عصبی تر شدم...فک کنم دلش شکنجه میخاد...
_ دلت شکنجه میخاد کوچولو؟ هوووممم؟
+ اره...اره....اره دلم شک//نجه میخاد...ببینم میتونی همچین کاری کنی یا نه...
_باشه....خدمتکارا لباس//اشو در بیارید و لباس جدید تنش کنید....سریعع
^چ...چ...چشم اقا....
ویو دو میونگ
لباسا///ش رو در اور//دم...داشت جیغ و داد میکرد ک با یک حرکت سر ب خدمتکارا گفتم دهنش رو بگیرن.....اوو چقد لاغر بود....چقد کوچیک و لاغر...فکرشو نمیکردم...ب بدن//ش خیره بودم ک ارباب کیم وارد شد....دایون جیغ خیلی بلندی کشید ازینکه همه دارن بدن//ش رو می//بینن و از حال رفت....
ویو دایون
داشتن لباس//امو در میاو//ردن ک ارباب کیم اومد توی اتاق...از این ک یک مرد داره بد//نم رو میبی//نه واقعا خجالت کشیدم...برای همین از حال رفتم دیگه نفهمیدم چیشد.
وقتی بیدار شدم روی یک صندلی نشسته بودم...صدای جیغ های خدمتکارا بود...رفتم جلوتر...اتاق قرمز...ازش صدای جیغ میومد...در باز شد...کانگ دایون نوبت توعه...چی؟ ا..ا..اسم منو گف؟ با ترس وارد اتاق شدم.....لباسش پر خون بود...
+ب...ب...ببخشید م...م...میخاین ب...باهام چیکار کن..کنید
_قراره شکنج//ت بدم بچه پرو،حالا راه بیوفت دنبالم
+من نمیخام ش...ش...شکن///جه شم
_نشنیدی چی گفتم هاااا؟
دنبالش راه افتادم و.....
زیباهام حمایت کنین انگیزه داشته باشم پارت رو میزارم...
شرایط
⁵لایک
⁵کامنت
شرایط کم بود دیگه قبول کنینن
بابای
داشتم میرفتم خونه ک ارباب کیم گف
_کوجا میری؟
+دارم میرم خونه دیگه..
_خونه؟ مگه خدمتکار دو میونگ بهت نگفت دیگه باید اینجا زندگی کنی؟
+هاااا؟ اینجا زندگی کنم؟ ن ن امکان نداره..زیر لب گفتم...ولی من ک اصلا خونه ندارم.
_خونه نداری چر زر مفت میزنی؟ گمشو لباسایی ک برات گذاشتنو بپوش مگرنه میبرمت اتاق قرمز .
+چ...چ....چ....چشم ،فقط یکچیزی...
_بگو..
+من مریضی دارم...
_مریضی؟ چجور مریضی ای
+سرطان کلیه دارم
_ما افرادی ک مریضی دارن رو قبول نمیکنیم متاسفم...خدمتکارا بیاین اینو جمع کنین.
+ ن...ن...ن....ولم کنین الکی گفتم مرتیکه....
ویو تهیونگ
عصبی بودم ک چرا همون اول بهم نگف...ک گف مرتیکه___چی؟ درست شنیدم؟ با اون حرفش عصبی تر شدم...فک کنم دلش شکنجه میخاد...
_ دلت شکنجه میخاد کوچولو؟ هوووممم؟
+ اره...اره....اره دلم شک//نجه میخاد...ببینم میتونی همچین کاری کنی یا نه...
_باشه....خدمتکارا لباس//اشو در بیارید و لباس جدید تنش کنید....سریعع
^چ...چ...چشم اقا....
ویو دو میونگ
لباسا///ش رو در اور//دم...داشت جیغ و داد میکرد ک با یک حرکت سر ب خدمتکارا گفتم دهنش رو بگیرن.....اوو چقد لاغر بود....چقد کوچیک و لاغر...فکرشو نمیکردم...ب بدن//ش خیره بودم ک ارباب کیم وارد شد....دایون جیغ خیلی بلندی کشید ازینکه همه دارن بدن//ش رو می//بینن و از حال رفت....
ویو دایون
داشتن لباس//امو در میاو//ردن ک ارباب کیم اومد توی اتاق...از این ک یک مرد داره بد//نم رو میبی//نه واقعا خجالت کشیدم...برای همین از حال رفتم دیگه نفهمیدم چیشد.
وقتی بیدار شدم روی یک صندلی نشسته بودم...صدای جیغ های خدمتکارا بود...رفتم جلوتر...اتاق قرمز...ازش صدای جیغ میومد...در باز شد...کانگ دایون نوبت توعه...چی؟ ا..ا..اسم منو گف؟ با ترس وارد اتاق شدم.....لباسش پر خون بود...
+ب...ب...ببخشید م...م...میخاین ب...باهام چیکار کن..کنید
_قراره شکنج//ت بدم بچه پرو،حالا راه بیوفت دنبالم
+من نمیخام ش...ش...شکن///جه شم
_نشنیدی چی گفتم هاااا؟
دنبالش راه افتادم و.....
زیباهام حمایت کنین انگیزه داشته باشم پارت رو میزارم...
شرایط
⁵لایک
⁵کامنت
شرایط کم بود دیگه قبول کنینن
بابای
۴.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.