ویو ا.ت
ویو ا.ت
راستش از دست خودم ناراحت شدم
چرا همچین رفتاری کردم
اگه فک کنم من دروغ گفتم دوسش دارم چی
......و کلی فکرای دیگه
داشتم فک میکردم که برم عذر خواهی کنم که گوشیم زنگ خورد جیمین بود
جواب دادم
مکالمشون€
●سلام ا.ت دو دقیقه منتظرتم
♡تازه یادم اومد قراره برم خونه ی جیمین گفتم
باشه ولی عذاب وجدان دارم که مزاحم تو هانا میشم آخه یکم ناجور نیس شاید خانا ناراحت شه
● هیس حرف نباشه زود بیا پایین
♡ باشه ای گفتم قط کردم لباسام اوکی بود پس سه دست لباس برداشتم
داشتم میرفتم که راهمو به سمت اتاق کوک کج کردم که هم خدا فظی کنم هم عذر خواهی
در زدم ......
رفتم تو ولی حتی نگاهم نکرد و با سردی تمام گف
☆چته باز
♡ راستش بهم برخورد ولی گفتم ببخشید
مزاحمت شدم ولی خواستم بگم دارم چند روز میرم خونه ی جیمین و سر میز هم ببخشید که همین جوری رفتم
☆ برام اهمیتی نداره برو
ولی پشمک هم باخودت ببر
راستش از دست خودم ناراحت شدم
چرا همچین رفتاری کردم
اگه فک کنم من دروغ گفتم دوسش دارم چی
......و کلی فکرای دیگه
داشتم فک میکردم که برم عذر خواهی کنم که گوشیم زنگ خورد جیمین بود
جواب دادم
مکالمشون€
●سلام ا.ت دو دقیقه منتظرتم
♡تازه یادم اومد قراره برم خونه ی جیمین گفتم
باشه ولی عذاب وجدان دارم که مزاحم تو هانا میشم آخه یکم ناجور نیس شاید خانا ناراحت شه
● هیس حرف نباشه زود بیا پایین
♡ باشه ای گفتم قط کردم لباسام اوکی بود پس سه دست لباس برداشتم
داشتم میرفتم که راهمو به سمت اتاق کوک کج کردم که هم خدا فظی کنم هم عذر خواهی
در زدم ......
رفتم تو ولی حتی نگاهم نکرد و با سردی تمام گف
☆چته باز
♡ راستش بهم برخورد ولی گفتم ببخشید
مزاحمت شدم ولی خواستم بگم دارم چند روز میرم خونه ی جیمین و سر میز هم ببخشید که همین جوری رفتم
☆ برام اهمیتی نداره برو
ولی پشمک هم باخودت ببر
۲.۰k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.