رمان عشق اجباری!
#عشق_اجباری
پارت:۱۴
ویو یوری:
پیش خدمت غذا رو بهم داد بعد غذا خیلی حالم بد بود ازش پرسیدم دستشویی کجاس و بعد گفت اون طرف پله هاس ،، آروم بلند شدم درو باز کردمو خارج شدم از پیش خدمت خاستم برام لوازم بهداشتی بیاره ، طبقه بالا بود دقت نکرده بودم چقدر اینجا اتاق داره از دیوارا گرفتمو خودمو به دستشویی رسوندم داخل رفتم ، اَه لعنتی آخههه چرا تو این وضعیت😣 پیش خدمت رسید دستمو بردم بیرونو ازش گرفتم و گفتم بره ، از دستشویی خارج شدم تا رومو برگردوندم اون دخترو دیدم(سونامی)
_داشتی چیکار میکردی
+ر رفته بودم دستشویی ، اونم باید اجازه میگرفتم؟!!
_نمیدونم شاید
_همراهم بیا
+چ چی باش
همراهش رفتم خیلی طول نکشید ولی خب راه رفتن برا من مشکل بود چون هم کتک خوردم هم اینم از وضعیت الانم ، رسیدیم به یه اتاق خیلی بزرگ
_بشین
+باش ، چیکارم داری؟
_کمک نمیخای؟
+برا چی؟!
_ینی میخای فرار کنی؟؟
+چطور؟
_سوالمو با سوال جواب میدی
+عاا
_ببین قصدم کمکه نه میخام ازت حرف بکشم و نه چیز دیگه ، فقط گفتم اگه میخای میتونم کمک کنم فرار کنی
+من بدون افرادم هیچ جایی نمیرم
_کی گفت بدون افرادت؟
+ی ینی کمکم میکنی با افرادم فرار کنم
_آره ، ولی نباید گیر بیفتی و در صورتی که گرفتنت از من نباید چیزی بگی وگرنه اولین شکنجتو خودم انجام میدم
+البته اگه خودتو شکنجه نکردن😏
_خفه شو
+هی ببین من نمیدونم با رئیست اربابت یا هرچیز دیگه ای که بهش میگی چه مشکلاتی داری ولی حق نداری سر من خالی کنی
_ی یوری🗿
+چیه
_لطفا اینجوری نگام نکن منم مثه تو از خانوادم دورم کردن
+خانوادت
_آره شاید خانواده تو رئیست باشه
+آره همینطوره
_ولی جیمین منو اول گرو گرفت خیلی دوس داشتم فرار کنم ولی نمیشد ، ینی هربار منو پیدا میکرد و خیلی بد شکنجم میکرد ،، ی یکبارم که نزدیک بود دخترونگیمو از دست بدم😞 واسه همین فکر فرارو از سرم انداختم بیرون واسه همین میگم اگه فرار کنی نباید پشت سرتو نگاه کنی
+ک که اینطور
_من دختر بدی نیستم . وقتی تصمیم گرفتم فرار نکنم روزا همینجور میگذشتن و احساس کردم که جیمینو دوس دارم ، ولی تو اینجایی و میترسم تو باعث بشی که منو فراموش کنه
+ی ینی میگی😳
_آره میگم که اگه اینجا بمونی ممکنه دیگه جیمین نزاره بری و تورو بزور مال خودش کنه ، ببین منم دلم فقط برا خودم میسوزه اینکه جامو بگیری پس لطفا از سر راهم برو کنار ،و اینو مطمئنم اگه بمونی همچین اتفاقی بعید نیست
+یاااااا چیکار کنم هرچی تو بگی 😳
_خوبه ولی الان نه یه موقع دیگه ، به افرادتم گفتم قبول کردن
+آخیش خوبه
+ازت ممنونم سانومی
_من سونامیَـم😂
+عا ببخشید سونامی😅
_خب دیگه یوری الان برو وگرنه ارباب شک میکنه
+باش سونامییی😌
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
پارت:۱۴
ویو یوری:
پیش خدمت غذا رو بهم داد بعد غذا خیلی حالم بد بود ازش پرسیدم دستشویی کجاس و بعد گفت اون طرف پله هاس ،، آروم بلند شدم درو باز کردمو خارج شدم از پیش خدمت خاستم برام لوازم بهداشتی بیاره ، طبقه بالا بود دقت نکرده بودم چقدر اینجا اتاق داره از دیوارا گرفتمو خودمو به دستشویی رسوندم داخل رفتم ، اَه لعنتی آخههه چرا تو این وضعیت😣 پیش خدمت رسید دستمو بردم بیرونو ازش گرفتم و گفتم بره ، از دستشویی خارج شدم تا رومو برگردوندم اون دخترو دیدم(سونامی)
_داشتی چیکار میکردی
+ر رفته بودم دستشویی ، اونم باید اجازه میگرفتم؟!!
_نمیدونم شاید
_همراهم بیا
+چ چی باش
همراهش رفتم خیلی طول نکشید ولی خب راه رفتن برا من مشکل بود چون هم کتک خوردم هم اینم از وضعیت الانم ، رسیدیم به یه اتاق خیلی بزرگ
_بشین
+باش ، چیکارم داری؟
_کمک نمیخای؟
+برا چی؟!
_ینی میخای فرار کنی؟؟
+چطور؟
_سوالمو با سوال جواب میدی
+عاا
_ببین قصدم کمکه نه میخام ازت حرف بکشم و نه چیز دیگه ، فقط گفتم اگه میخای میتونم کمک کنم فرار کنی
+من بدون افرادم هیچ جایی نمیرم
_کی گفت بدون افرادت؟
+ی ینی کمکم میکنی با افرادم فرار کنم
_آره ، ولی نباید گیر بیفتی و در صورتی که گرفتنت از من نباید چیزی بگی وگرنه اولین شکنجتو خودم انجام میدم
+البته اگه خودتو شکنجه نکردن😏
_خفه شو
+هی ببین من نمیدونم با رئیست اربابت یا هرچیز دیگه ای که بهش میگی چه مشکلاتی داری ولی حق نداری سر من خالی کنی
_ی یوری🗿
+چیه
_لطفا اینجوری نگام نکن منم مثه تو از خانوادم دورم کردن
+خانوادت
_آره شاید خانواده تو رئیست باشه
+آره همینطوره
_ولی جیمین منو اول گرو گرفت خیلی دوس داشتم فرار کنم ولی نمیشد ، ینی هربار منو پیدا میکرد و خیلی بد شکنجم میکرد ،، ی یکبارم که نزدیک بود دخترونگیمو از دست بدم😞 واسه همین فکر فرارو از سرم انداختم بیرون واسه همین میگم اگه فرار کنی نباید پشت سرتو نگاه کنی
+ک که اینطور
_من دختر بدی نیستم . وقتی تصمیم گرفتم فرار نکنم روزا همینجور میگذشتن و احساس کردم که جیمینو دوس دارم ، ولی تو اینجایی و میترسم تو باعث بشی که منو فراموش کنه
+ی ینی میگی😳
_آره میگم که اگه اینجا بمونی ممکنه دیگه جیمین نزاره بری و تورو بزور مال خودش کنه ، ببین منم دلم فقط برا خودم میسوزه اینکه جامو بگیری پس لطفا از سر راهم برو کنار ،و اینو مطمئنم اگه بمونی همچین اتفاقی بعید نیست
+یاااااا چیکار کنم هرچی تو بگی 😳
_خوبه ولی الان نه یه موقع دیگه ، به افرادتم گفتم قبول کردن
+آخیش خوبه
+ازت ممنونم سانومی
_من سونامیَـم😂
+عا ببخشید سونامی😅
_خب دیگه یوری الان برو وگرنه ارباب شک میکنه
+باش سونامییی😌
"کیوتا لایک و کامنت فراموش نشه👀💓"
۲.۵k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.