پارت4(ستاره درخشان)
ات:واییی توهم اومدی فوبوکی ساماا
فویو:باحالت نیم رخ سمت فوبوکی وسوو میگه :خوب نگاه کنین
سوو:دستش رو زیر چونش میزاره وباهمون لبخند همیشگیش ب فوبوکی میگه :اممم.... عجیبه ک امروز فویو اومده راستش فکر میکردم دیگه ب انجمن نمیاد
فوبوکی:سری تکون داد و روب آیگروفویوگفت:اینجاچ خبره اینطورک بنظرمیاد تودانش آموز این مدرسه نیستی درسته؟🤔
آیگر:(نگاهش روداد سمت فوبوکی اما تا خواست چیزی بگه
مدیرمدرسه گفت:ایشون آیگرآکابانس دانش آموز جدید (بعد اون عکسی ک پر مادرش داده بودن رو نگاکردگفت) پدرمادرت تمام کارهای اداری رو کردن و انگار معلومه ی فرفره گردون هستی
آیگر:باتن بلندی سمت فوبوکی انگشتش رو سمتش گرفت و گفت آهایییی فوبوکی سومیه بیابامن مبارزه کن
فوبوکی:(حالت چهرش روجدی ترکرد) از آدم هایی مثل توک فقط غرغر میکنن شلوغ میکنن متنفرم ... باشه بیا مبارزه کنیم
سوو؛:(درذهن:وایی تاحالا ندیده بودم فوبوکی با آدم های بی ادب صحبت کنه) آن سو فویو.........
فویو عصبانی شده بودک آیگر اون روندید گرفته بود و فوبوکی روب مبارزه طلبید امااااا
فویو:(باعصبانیت ک حالت چشم حاش قرمز روشن شده بود و دندون های نیشش جلب توجه میکرد) آهایییی🔥💢 آیگرآکابانه بالحن شرورانه😈چطور جرعت میکنی منوندیدبگیری مثل اینکه یادت رفت داشتی بامن مبارزه میکردی💢💢💢💢🔥🔥
آیگر:(تازه ک یادش اومده بود درذهن :واییییی چطور یادم رفت وای خدا چ ترسناک و باحال شده چشماشو ولی ولی دندون های نیشش اههههه من چی میگم بابا برمیگرده سمت فویو) باحالت ناراضی و عصبی میگه💢😐:هه فکرکنم اونقدر ضعیفی ک اصلا نخوام باها مبارزه کنم.... ولی خب بای پیروزی دیگه مشکلی ندارم😏
(همه باهم هه زیرلب گفتن خداخدا میکردن ک فویو نزنه ب سیم آخرازجمله توکوونیکا)
فویو :دیگه تماما عصبی شده بود جوری ک موهاش روی صورتش ریخته بود و مانع دید چهره کاملش میشد وی حاله مشکی دورش رو گرفته بود
سوو:باهمون لبخندهمیشگی بیخیال نمیخواید مبارزه کنید😇
همون لحظه فویو باحرف سوو انگارک روآتیش آب ریخته باشن برگشت ب حالت اولش و روب سوو لبخند چشم بسته زد و گفت:ممنون سوو چان بابت یادآوری
سوو سرتکون داد و رفت کنار فوبوکی
فوبوکی سمت سوو:ب موقع بود
فویو باحالت لبخند آرومی سمت آیگر برگشت اما همون لحظه صداش ی حالت ضمخ گرفت ک گفت:هایی، هایی، واکاتا پس میخوای ی پیروزی دیگه داشته باشی خیله خب اما بعدی حالت مرموز گرفت😈اما من با خاک یکسانت میکنم و شکستت میدم
آیگر:(درذهن این چراهی حالت عوض میکنه،ی بار مهربون، پرانرژی، مغرور، عصبی، مرموز، بامزه، میشه، اصلا معلوم فازش چیه بیخیالش منو آشیل شکستش میدیم مگ نه آشیل فرفرش رو کمی بلندترکردبرگشت سمت فویو بالبخند دندون نمایی گفت ادامه
فویو:باحالت نیم رخ سمت فوبوکی وسوو میگه :خوب نگاه کنین
سوو:دستش رو زیر چونش میزاره وباهمون لبخند همیشگیش ب فوبوکی میگه :اممم.... عجیبه ک امروز فویو اومده راستش فکر میکردم دیگه ب انجمن نمیاد
فوبوکی:سری تکون داد و روب آیگروفویوگفت:اینجاچ خبره اینطورک بنظرمیاد تودانش آموز این مدرسه نیستی درسته؟🤔
آیگر:(نگاهش روداد سمت فوبوکی اما تا خواست چیزی بگه
مدیرمدرسه گفت:ایشون آیگرآکابانس دانش آموز جدید (بعد اون عکسی ک پر مادرش داده بودن رو نگاکردگفت) پدرمادرت تمام کارهای اداری رو کردن و انگار معلومه ی فرفره گردون هستی
آیگر:باتن بلندی سمت فوبوکی انگشتش رو سمتش گرفت و گفت آهایییی فوبوکی سومیه بیابامن مبارزه کن
فوبوکی:(حالت چهرش روجدی ترکرد) از آدم هایی مثل توک فقط غرغر میکنن شلوغ میکنن متنفرم ... باشه بیا مبارزه کنیم
سوو؛:(درذهن:وایی تاحالا ندیده بودم فوبوکی با آدم های بی ادب صحبت کنه) آن سو فویو.........
فویو عصبانی شده بودک آیگر اون روندید گرفته بود و فوبوکی روب مبارزه طلبید امااااا
فویو:(باعصبانیت ک حالت چشم حاش قرمز روشن شده بود و دندون های نیشش جلب توجه میکرد) آهایییی🔥💢 آیگرآکابانه بالحن شرورانه😈چطور جرعت میکنی منوندیدبگیری مثل اینکه یادت رفت داشتی بامن مبارزه میکردی💢💢💢💢🔥🔥
آیگر:(تازه ک یادش اومده بود درذهن :واییییی چطور یادم رفت وای خدا چ ترسناک و باحال شده چشماشو ولی ولی دندون های نیشش اههههه من چی میگم بابا برمیگرده سمت فویو) باحالت ناراضی و عصبی میگه💢😐:هه فکرکنم اونقدر ضعیفی ک اصلا نخوام باها مبارزه کنم.... ولی خب بای پیروزی دیگه مشکلی ندارم😏
(همه باهم هه زیرلب گفتن خداخدا میکردن ک فویو نزنه ب سیم آخرازجمله توکوونیکا)
فویو :دیگه تماما عصبی شده بود جوری ک موهاش روی صورتش ریخته بود و مانع دید چهره کاملش میشد وی حاله مشکی دورش رو گرفته بود
سوو:باهمون لبخندهمیشگی بیخیال نمیخواید مبارزه کنید😇
همون لحظه فویو باحرف سوو انگارک روآتیش آب ریخته باشن برگشت ب حالت اولش و روب سوو لبخند چشم بسته زد و گفت:ممنون سوو چان بابت یادآوری
سوو سرتکون داد و رفت کنار فوبوکی
فوبوکی سمت سوو:ب موقع بود
فویو باحالت لبخند آرومی سمت آیگر برگشت اما همون لحظه صداش ی حالت ضمخ گرفت ک گفت:هایی، هایی، واکاتا پس میخوای ی پیروزی دیگه داشته باشی خیله خب اما بعدی حالت مرموز گرفت😈اما من با خاک یکسانت میکنم و شکستت میدم
آیگر:(درذهن این چراهی حالت عوض میکنه،ی بار مهربون، پرانرژی، مغرور، عصبی، مرموز، بامزه، میشه، اصلا معلوم فازش چیه بیخیالش منو آشیل شکستش میدیم مگ نه آشیل فرفرش رو کمی بلندترکردبرگشت سمت فویو بالبخند دندون نمایی گفت ادامه
۱.۰k
۱۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.