عشق موقت:) پارت 74
عشق موقت:) پارت 74
جون مادرت گزارش نکن
و گذاشت رو میز، از تو یخچال شیر هم برداشت و خواست بریزه که
-نه نه نه نه، تب داری...شیر برات خوب نیست
جیمین یه طور خواصی که انگار میگفت خفه شو به تو چه نگاش کرد و یونگی هم شیر رو از دستش گرفت و گذاشت تو یخچال
؛ یونگی....چشه؟
-هیچی، اقا مریضه و باید بیاد دکتر
؛ عه هیونگ...برو دیگه، مگه بچه ای؟
+خـ...خب... نه...نه نه نمیام
-چراااا؟
+گفتم نمیام
یه جوری نگاش کرد که انگار میخواست خفش کنه. نگاهش رو هی بین کیک و یونگی چرخوند، بعد هم نگاخش رو داد به یونگی و در اخر گفت
+اصن کیک هم نمیخوام
اومد از کنارش رد بشه که یونگی گرفتتش و مثل لقمه لنداختتش رو دوشش
-خیله خب مهم نیست، اول اخر که باید بری دکتر. چه بخوای، چه نخوای
+ولم کنننننن
-عه ساکت باش دیگه
-تهیووووووونگ *داد*
~بلهههههه؟ *ته سالن*
-من میرم بیرون، مواظب اینا باااااش
~خیله خببببب، به سلامتتتتت
-تو هم شر درست نکن *رو به کوک*
؛ باشه بابا برو
یونگی از خونه اومد بیرون و رفت سمت ماشین. جیمین رو انداخت تو ماشین و راه افتاد.
فعلا که جای حساس نیست.
بچه ها خیلی ببخشید ولی چند مورد رو بگم:
یک، برای سلامتی اجیم دعا کنید*فرشتم* 🥺💚
دو، مادرم رفت و حالم خوب نیست
سه، ویسگون داره خیلی بد میره تو مخم و اعصابم خورده
چهار، من امتحان دارم و جدیدا خیلی فشار اومده روم
پنج، نگران فیک نباشید. من دارم پی دی اف درست میکنم ولی با یه سری تغیرات کوچیک و بزرگ. خلاصه داستان اینجوری نیست که بگی«خب کجا بودم، برم از همون جا بخونم» نخیر، فیکم یکم تغییر کرده. ینی با همین اسم و ژانر و کاپل ها اما....یه سری دیالوگا نیست و یه سری دیالوگ های جدید هست. راستی چندتا از شخصیتا رو به خاطر اینکه احساس کردم فیکم خیلی شلوغ و غریبست و قاطی میکنید تغییر دادم، یه خبر بد اینکه....باند لی....سه نفره شده😐
ببینید یه طور حالت پاک نویسه، همه چیز همونه ولی یکم....درست درمون تر😐❤
و اینکه طول میکشه تا اماده بشه چون من از وقتی دارم مینویسم که اون سایتم مسدود شد و تازه اونجاییم که جیمین بعد مرگ اجوما میره سراغ سوجون و یکی از تغییرات اینجاست، این تیکه یکم تغییر کرده💖
راستی تا اون موقع منو انفالو نکنیدا🥺
مرسی.
خلاصه همین❤
دوستون دارم، عاشقتونم، ببخشید که نیستم، سرم شلوغه، در گیرم، عشقای منید، واقعا ناراحتم که چند وقت نیستم ولی...بزارید این مدرسه های کوفتی تموم بشه، امتحانات تموم بشه....جبران میکنم❤
قول قول
بازم ببخشید جوجه ها🐥💛✨
خدافظ *شاید تا خرداد* ❤💋✨
جون مادرت گزارش نکن
و گذاشت رو میز، از تو یخچال شیر هم برداشت و خواست بریزه که
-نه نه نه نه، تب داری...شیر برات خوب نیست
جیمین یه طور خواصی که انگار میگفت خفه شو به تو چه نگاش کرد و یونگی هم شیر رو از دستش گرفت و گذاشت تو یخچال
؛ یونگی....چشه؟
-هیچی، اقا مریضه و باید بیاد دکتر
؛ عه هیونگ...برو دیگه، مگه بچه ای؟
+خـ...خب... نه...نه نه نمیام
-چراااا؟
+گفتم نمیام
یه جوری نگاش کرد که انگار میخواست خفش کنه. نگاهش رو هی بین کیک و یونگی چرخوند، بعد هم نگاخش رو داد به یونگی و در اخر گفت
+اصن کیک هم نمیخوام
اومد از کنارش رد بشه که یونگی گرفتتش و مثل لقمه لنداختتش رو دوشش
-خیله خب مهم نیست، اول اخر که باید بری دکتر. چه بخوای، چه نخوای
+ولم کنننننن
-عه ساکت باش دیگه
-تهیووووووونگ *داد*
~بلهههههه؟ *ته سالن*
-من میرم بیرون، مواظب اینا باااااش
~خیله خببببب، به سلامتتتتت
-تو هم شر درست نکن *رو به کوک*
؛ باشه بابا برو
یونگی از خونه اومد بیرون و رفت سمت ماشین. جیمین رو انداخت تو ماشین و راه افتاد.
فعلا که جای حساس نیست.
بچه ها خیلی ببخشید ولی چند مورد رو بگم:
یک، برای سلامتی اجیم دعا کنید*فرشتم* 🥺💚
دو، مادرم رفت و حالم خوب نیست
سه، ویسگون داره خیلی بد میره تو مخم و اعصابم خورده
چهار، من امتحان دارم و جدیدا خیلی فشار اومده روم
پنج، نگران فیک نباشید. من دارم پی دی اف درست میکنم ولی با یه سری تغیرات کوچیک و بزرگ. خلاصه داستان اینجوری نیست که بگی«خب کجا بودم، برم از همون جا بخونم» نخیر، فیکم یکم تغییر کرده. ینی با همین اسم و ژانر و کاپل ها اما....یه سری دیالوگا نیست و یه سری دیالوگ های جدید هست. راستی چندتا از شخصیتا رو به خاطر اینکه احساس کردم فیکم خیلی شلوغ و غریبست و قاطی میکنید تغییر دادم، یه خبر بد اینکه....باند لی....سه نفره شده😐
ببینید یه طور حالت پاک نویسه، همه چیز همونه ولی یکم....درست درمون تر😐❤
و اینکه طول میکشه تا اماده بشه چون من از وقتی دارم مینویسم که اون سایتم مسدود شد و تازه اونجاییم که جیمین بعد مرگ اجوما میره سراغ سوجون و یکی از تغییرات اینجاست، این تیکه یکم تغییر کرده💖
راستی تا اون موقع منو انفالو نکنیدا🥺
مرسی.
خلاصه همین❤
دوستون دارم، عاشقتونم، ببخشید که نیستم، سرم شلوغه، در گیرم، عشقای منید، واقعا ناراحتم که چند وقت نیستم ولی...بزارید این مدرسه های کوفتی تموم بشه، امتحانات تموم بشه....جبران میکنم❤
قول قول
بازم ببخشید جوجه ها🐥💛✨
خدافظ *شاید تا خرداد* ❤💋✨
۱۲.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.