سم عشق
#سم_عشق
پارت:14
ویو جین
$امروز مرخص میشم به هونجین گفتم اتو تعقیب کنه امروز با کوک رفتن به کافه...... به هونجین گفتم که اتو ببرن عمارتم
ویو ات
-خوب من برم سرویس الان میام
+باشه عزیزم برو
شوگا: برو زن داداش راحت باش
-اوکی
-رفتم سرویس کارمو کردم داشتم دستمو میشستم که انگار یچی رفت توی گردم و سیاهی
ویو کوک
+ات گفت میخاد بره سرویس بعد از 20 مین هنوز نیومد رفتم دنبالش اما کسی نبود هرچقدرم زنگ میزدم جواب نمیداد نگران شدم از شوگا خدافظی کردم و رفتم خونه گفتم شاید رفته باشه ولی نبود
ویو ات
-چشامو باز کردم به یه صندلی بسته بودم هرچقدر داد میزدم کسی جواب نمیداد که در باز شد
$پرنسس سلام چطوری دلم برات تنگ شده بود
-جین چرا اوردیم اینجا بازم کن
$نه نه یه بار از دستت دادم نمیخوام دوباره این اتفاق بیفته(رفت)
-جیییین ولممم کننن(داد)
ویو کوک
+نگران بودم که جین دوباره نیومده باشه زنگ زدم تهیونگ تا بیاد
مکالمه:
+الو سلام هیونگ
~سلام کوک چطوری
+بدم میتونی بیای اینجا؟
~چرا چیزی شده؟
+(داستانو گفت)
~اوووو الان میام
+باشه منتظرم هیونگ
~فعلا
(پایان مکالمه)
ویو ات
-همینجوری داشتم گریه میکردم که جین اومد
$اووو بیبی گریه نکن منو ناراحت میکنی
-جین چی از جونم میخای ها بگو(عربده)
$میخوام زنم شی
+چیییی اصلااا فکرشم نکن(دادو عصبی)
$ات داری اعصبانیم میکن(جدی)
-جین مگه دوستم نداری؟(اروم)
$چرا دارم
-پس ولم کن برم
$هه پرنسسم چند روز دیگه جشن عروسیمونه(نیشخند و رفت)
-چ..چی عروسیی ن.نه(بغض بعدش گریه شدید)
ویو کوک
+نشستم تا تهیونگ برسه اشکام بی وقفه میریختن حالم اصلا خوب نبود همینجوری تو افکارم زودم که در زده شد
+کیه
~کوکی منم
+اها اومدم
ویو توی خونه
~خوب یه بار دیگه ماجرارو تعریف کن
(کوک ماجرارو گفت)
~که اینطور
+هیونگ چی کنیم؟
~الان که هیچ کاری از دستمون بر نمیاد مگر تحقیق کنیم
+هیونک هر کاری بشه انجام میدم کمکم کن
~کمکت میکنم
+مرسی(بغض)
~چرا بغض کردی؟
+ه..هیچی
~خوبه
ویو ات
-بعد اون چیزی که جین بهم گفت دنیا رو سرم خراب شد چرا من خدا؟ مگه من چی کردم(گریه)
ویو جین
$...
پارت:14
ویو جین
$امروز مرخص میشم به هونجین گفتم اتو تعقیب کنه امروز با کوک رفتن به کافه...... به هونجین گفتم که اتو ببرن عمارتم
ویو ات
-خوب من برم سرویس الان میام
+باشه عزیزم برو
شوگا: برو زن داداش راحت باش
-اوکی
-رفتم سرویس کارمو کردم داشتم دستمو میشستم که انگار یچی رفت توی گردم و سیاهی
ویو کوک
+ات گفت میخاد بره سرویس بعد از 20 مین هنوز نیومد رفتم دنبالش اما کسی نبود هرچقدرم زنگ میزدم جواب نمیداد نگران شدم از شوگا خدافظی کردم و رفتم خونه گفتم شاید رفته باشه ولی نبود
ویو ات
-چشامو باز کردم به یه صندلی بسته بودم هرچقدر داد میزدم کسی جواب نمیداد که در باز شد
$پرنسس سلام چطوری دلم برات تنگ شده بود
-جین چرا اوردیم اینجا بازم کن
$نه نه یه بار از دستت دادم نمیخوام دوباره این اتفاق بیفته(رفت)
-جیییین ولممم کننن(داد)
ویو کوک
+نگران بودم که جین دوباره نیومده باشه زنگ زدم تهیونگ تا بیاد
مکالمه:
+الو سلام هیونگ
~سلام کوک چطوری
+بدم میتونی بیای اینجا؟
~چرا چیزی شده؟
+(داستانو گفت)
~اوووو الان میام
+باشه منتظرم هیونگ
~فعلا
(پایان مکالمه)
ویو ات
-همینجوری داشتم گریه میکردم که جین اومد
$اووو بیبی گریه نکن منو ناراحت میکنی
-جین چی از جونم میخای ها بگو(عربده)
$میخوام زنم شی
+چیییی اصلااا فکرشم نکن(دادو عصبی)
$ات داری اعصبانیم میکن(جدی)
-جین مگه دوستم نداری؟(اروم)
$چرا دارم
-پس ولم کن برم
$هه پرنسسم چند روز دیگه جشن عروسیمونه(نیشخند و رفت)
-چ..چی عروسیی ن.نه(بغض بعدش گریه شدید)
ویو کوک
+نشستم تا تهیونگ برسه اشکام بی وقفه میریختن حالم اصلا خوب نبود همینجوری تو افکارم زودم که در زده شد
+کیه
~کوکی منم
+اها اومدم
ویو توی خونه
~خوب یه بار دیگه ماجرارو تعریف کن
(کوک ماجرارو گفت)
~که اینطور
+هیونگ چی کنیم؟
~الان که هیچ کاری از دستمون بر نمیاد مگر تحقیق کنیم
+هیونک هر کاری بشه انجام میدم کمکم کن
~کمکت میکنم
+مرسی(بغض)
~چرا بغض کردی؟
+ه..هیچی
~خوبه
ویو ات
-بعد اون چیزی که جین بهم گفت دنیا رو سرم خراب شد چرا من خدا؟ مگه من چی کردم(گریه)
ویو جین
$...
۲.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.