بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
در دیدگاه اسلام عزیز، جنسیت هیچ نقشی در ارزشها ندارد، چرا که جنسیت به بدن بر میگردد و بدن نیز یک عنصر مادی است که ارزشی بر او مترتب نمی گردد.
بدن، بد و خوب و یا حلال و حرام ندارد. بدن انسان هیچ گاه مسلمان یا کافر، متقی یا فاجر، عالم یا جاهل، صادق یا کاذب، فاضل یا رذل، هدایت یافته یا گمراه نمیگردد. بدن انسان که مبین جنیست مرد و زن اوست، مانند بدن حیوانات است که مانند آنها نیازهای غریزی و مادی مانند: خوردن، آشامیدن، مسکن، پوشش، صیانت از خود و متعلقات و منافع مادی، جفتگیری و تولید مثل و دارد و در برآوردن این نیازها نیز قوانین و احکام عقلی نمی شناسد و به جز محدودیتهای مادی،چارچوب وحد بر نمیدارد و به همین دلیل است کسانی که قائل به حیات دنیوی بوده و مادهگرا (ماتریالیسم) هستند، هیچ چیز را به جز منافع خود ارزش و ضد ارزش نمی شمارند و برای دستیابی به حوایج شان به هر جنایت هولناکی دست میزنند و در فلسفههای نوین نیز این جنایات را توجیه میکنند.بلکه درک و برخورداری از فضیلتها،همه با عقل نظری و عقل عملی حاصل می گردد و متعلق به روح آدمی میشود که عقل و روح زن و مرد ندارد.
علامه آیت الله جوادی آملی: عقل نظری که وصفش اندیشه و علم است که آن هم، نه مذکر است و نه مؤنت، دل که کارش کشف و شهود است، آن هم، نه مذکر است و نه مؤنث، جان که وصفش فجور و تقوا است، نه مذکر است و نه مؤنث، چه این که فجور و تقوا هم نه مذکر است و نه مؤنث.(زن در آینه جلال و جمال، ص 79)
الف) - با توجه به مقدمه فوق که مستند به آیات،احادیث و ادله عقلی و ادراکات فطری است، معلوم میشود که اگر روایت یا حدیثی مغایر با این معنا بیان شد، یا نظر به وجه و شرایط خاصی دارد و یا اساساً اعتبار و صحت آن مورد تردید است.
پیامبر اکرم (ص) که به تصریح خداوند متعال در قرآن کریم، به جز وحی نطقی نداشته و سخنی به زبان نمی آورند میفرمایند: تکریم نمیکنند زن را مگر کریمان و آنان را حقیر نمی شمرند مگر فرومایگان.(نهج الفصاحه، ح 152) و همین بیان نگاه اسلام به زن را روشن میسازد.
پس اگر روایتی دال بر نقص عقل در زن نقل شده، اگر صحت و اعتبارش به اثبات رسیده باشد، به شرایط و موارد خاص بر میگردد و نه یک قانون کلی. چنان چه حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: تو را بر حذر میدارم از مشورت با زنان، مگر آن زنانی که به دارا بودن کمال عقل تجربه شدهاند.(نهج البلاغه، نامه 31) (ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
در دیدگاه اسلام عزیز، جنسیت هیچ نقشی در ارزشها ندارد، چرا که جنسیت به بدن بر میگردد و بدن نیز یک عنصر مادی است که ارزشی بر او مترتب نمی گردد.
بدن، بد و خوب و یا حلال و حرام ندارد. بدن انسان هیچ گاه مسلمان یا کافر، متقی یا فاجر، عالم یا جاهل، صادق یا کاذب، فاضل یا رذل، هدایت یافته یا گمراه نمیگردد. بدن انسان که مبین جنیست مرد و زن اوست، مانند بدن حیوانات است که مانند آنها نیازهای غریزی و مادی مانند: خوردن، آشامیدن، مسکن، پوشش، صیانت از خود و متعلقات و منافع مادی، جفتگیری و تولید مثل و دارد و در برآوردن این نیازها نیز قوانین و احکام عقلی نمی شناسد و به جز محدودیتهای مادی،چارچوب وحد بر نمیدارد و به همین دلیل است کسانی که قائل به حیات دنیوی بوده و مادهگرا (ماتریالیسم) هستند، هیچ چیز را به جز منافع خود ارزش و ضد ارزش نمی شمارند و برای دستیابی به حوایج شان به هر جنایت هولناکی دست میزنند و در فلسفههای نوین نیز این جنایات را توجیه میکنند.بلکه درک و برخورداری از فضیلتها،همه با عقل نظری و عقل عملی حاصل می گردد و متعلق به روح آدمی میشود که عقل و روح زن و مرد ندارد.
علامه آیت الله جوادی آملی: عقل نظری که وصفش اندیشه و علم است که آن هم، نه مذکر است و نه مؤنت، دل که کارش کشف و شهود است، آن هم، نه مذکر است و نه مؤنث، جان که وصفش فجور و تقوا است، نه مذکر است و نه مؤنث، چه این که فجور و تقوا هم نه مذکر است و نه مؤنث.(زن در آینه جلال و جمال، ص 79)
الف) - با توجه به مقدمه فوق که مستند به آیات،احادیث و ادله عقلی و ادراکات فطری است، معلوم میشود که اگر روایت یا حدیثی مغایر با این معنا بیان شد، یا نظر به وجه و شرایط خاصی دارد و یا اساساً اعتبار و صحت آن مورد تردید است.
پیامبر اکرم (ص) که به تصریح خداوند متعال در قرآن کریم، به جز وحی نطقی نداشته و سخنی به زبان نمی آورند میفرمایند: تکریم نمیکنند زن را مگر کریمان و آنان را حقیر نمی شمرند مگر فرومایگان.(نهج الفصاحه، ح 152) و همین بیان نگاه اسلام به زن را روشن میسازد.
پس اگر روایتی دال بر نقص عقل در زن نقل شده، اگر صحت و اعتبارش به اثبات رسیده باشد، به شرایط و موارد خاص بر میگردد و نه یک قانون کلی. چنان چه حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: تو را بر حذر میدارم از مشورت با زنان، مگر آن زنانی که به دارا بودن کمال عقل تجربه شدهاند.(نهج البلاغه، نامه 31) (ادامه دارد...)
۸۴۷
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.