فیک عشق یا انتقام پارت ۱
ویو ات
داشتم جلوی اینه گوشوارمو گوشم میکردن که چشم خورد به کبودیای روی گردنم این کبودی برعکس لحظات رمانتیک جای انگشتای شوهرم بود پدمو بزداشتم چند بارتوی کرم پودر کوبوندمو تپون تپون روی کبودیم کشیدم تا وقتی
محو شد
بانگاهی ب خودم توی اینه که اشک جلوی دیدمو گرفت
که تهیونگ وارد اتاق شد
سریع بدون توجه به اشکایی که اماده چکیدن بودن از جام بلند شدم مقابلش ایستادم
ات: الان میخواستم بیام
نگاهشو از سر تا پام ب صورتم اورد
چند قدم به سمتم برداشت
تا حدی بهم نزدیک شد که تفاوت قدی مون رو ب روی هم فاش بود
دستامو تو هم قفل کرده بودمو پشت هم پلک میزدم ک قطره اشک رو گونم جاری شد
تهیونگ اروم انگشت شصتشو اروم رو گونم کشید
ته: ریمله قشنگتو خراب میکنه سعی کن جلوشو بگیری
سرمو پایین گرفتمو با دستام خیسی صورتمو خشک کردم
یه پز خنده ای ب حالم زد اما خودمو کنار کشیدمو امدم بیرون مثل همیشه سعی کردم سرمو باچیزای قشنگ پرت کنم...
بعد اشپزی خط خطی که روش طرح زنبور داشت مرتب کردم
پنکیکی که برای صبحونه اماده کرده بودمو همراه با بشقابا روی میز چیدم
یدونه توت فرنگی اغشته به عسل ازروی پنکیک برداشتم گذاشتم دهنم
چشامو بستم تز طمعو بوی خوبش لذت میبردم که با صدای کفشاش بدنم به لرزه افتاد
سریع بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم لیسی لبم زدمو برگشتم سر میز نشستم
ات: منتظرت بودم
بدون هیچ جوابی مقابلم نشسن شروع به خوردن کردتا اینکه لب زد: تو اتاقمو مرتب کرد
ات :... اره..
ته: اون پنج تا پوشه ای گفتم بندازی دورو انداختی؟
ویو ات
پنج تا ولی اون شیش تا ولی من اون شیش تا پوشه رو انداختم دور
ته پرسیدم تو اون پنج تا پوشه رو انداختی دور
رومو سمت صورت کاملا جدیش برگردوندم که به چشای لرزونم زول زده بود
ات: ا.. ااهوم
روشو ازم گرفت لیوان قهوه اش رو برداشت
ته:....
اینم از پارت اول اگه خوشتون اومد با کامنت هاتون بهم انرژی بدید تا پارت بعدو بنویسم 🫶❤
داشتم جلوی اینه گوشوارمو گوشم میکردن که چشم خورد به کبودیای روی گردنم این کبودی برعکس لحظات رمانتیک جای انگشتای شوهرم بود پدمو بزداشتم چند بارتوی کرم پودر کوبوندمو تپون تپون روی کبودیم کشیدم تا وقتی
محو شد
بانگاهی ب خودم توی اینه که اشک جلوی دیدمو گرفت
که تهیونگ وارد اتاق شد
سریع بدون توجه به اشکایی که اماده چکیدن بودن از جام بلند شدم مقابلش ایستادم
ات: الان میخواستم بیام
نگاهشو از سر تا پام ب صورتم اورد
چند قدم به سمتم برداشت
تا حدی بهم نزدیک شد که تفاوت قدی مون رو ب روی هم فاش بود
دستامو تو هم قفل کرده بودمو پشت هم پلک میزدم ک قطره اشک رو گونم جاری شد
تهیونگ اروم انگشت شصتشو اروم رو گونم کشید
ته: ریمله قشنگتو خراب میکنه سعی کن جلوشو بگیری
سرمو پایین گرفتمو با دستام خیسی صورتمو خشک کردم
یه پز خنده ای ب حالم زد اما خودمو کنار کشیدمو امدم بیرون مثل همیشه سعی کردم سرمو باچیزای قشنگ پرت کنم...
بعد اشپزی خط خطی که روش طرح زنبور داشت مرتب کردم
پنکیکی که برای صبحونه اماده کرده بودمو همراه با بشقابا روی میز چیدم
یدونه توت فرنگی اغشته به عسل ازروی پنکیک برداشتم گذاشتم دهنم
چشامو بستم تز طمعو بوی خوبش لذت میبردم که با صدای کفشاش بدنم به لرزه افتاد
سریع بدون اینکه پشت سرمو نگاه کنم لیسی لبم زدمو برگشتم سر میز نشستم
ات: منتظرت بودم
بدون هیچ جوابی مقابلم نشسن شروع به خوردن کردتا اینکه لب زد: تو اتاقمو مرتب کرد
ات :... اره..
ته: اون پنج تا پوشه ای گفتم بندازی دورو انداختی؟
ویو ات
پنج تا ولی اون شیش تا ولی من اون شیش تا پوشه رو انداختم دور
ته پرسیدم تو اون پنج تا پوشه رو انداختی دور
رومو سمت صورت کاملا جدیش برگردوندم که به چشای لرزونم زول زده بود
ات: ا.. ااهوم
روشو ازم گرفت لیوان قهوه اش رو برداشت
ته:....
اینم از پارت اول اگه خوشتون اومد با کامنت هاتون بهم انرژی بدید تا پارت بعدو بنویسم 🫶❤
۱.۹k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.