« عشق از دوران بچگی»
« عشق از دوران بچگی»
p8
~ فردا ~
پسره با خانوادش اومدن خواستگاری ( اسم پسره: یوجین)
ویو ا.ت:
لباسامو پوشیدم و ارایشمو کردم و موهامم درست کردم زیاد از این قضیه خوشحال نبودم ولی زیاد به روی خودم نمیاوردم
بابا ا.ت: خب دخترم با یوجین برین تو اتاقت و حرف بزنین
ا.ت: باشه ( رفت تو اتاقش)
یوجین: دنبالش رفتم
ا.ت: خب.. اسمت چیه؟
یوجین: اسمم یوجینه
ا.ت: اوم باشه
~ 20 مین بعد ~
خانواده دسره رفتن خونشون
ا.ت: بابا
بابا ا.ت: بله دخترم؟
ا.ت: من از پسره خوشم میومده
بابا ا.ت: ولی ما تصمیم گرفتیم که روز عقد و عروسی کی باشه
ا.ت: خب بهمش بزنین چون...
بابا ا.ت: چون و اخه و چرا نداره همینیه که هست رو حرف منم حرف نزن
ا.ت: یعنی چی؟ دارم میگم دوسش ندارم نمیخوام باهاش ازدواج کنم
بابا ا.ت: گفتم رو حرف من حرف نزننننن
ا.ت:......
ا.ت: رفت تو اتاقش و.....
بچه ها این پارت هیچ شرطی نداره و تا چند دقیقه دیگه پارت بعد رو میزارم💕💖
p8
~ فردا ~
پسره با خانوادش اومدن خواستگاری ( اسم پسره: یوجین)
ویو ا.ت:
لباسامو پوشیدم و ارایشمو کردم و موهامم درست کردم زیاد از این قضیه خوشحال نبودم ولی زیاد به روی خودم نمیاوردم
بابا ا.ت: خب دخترم با یوجین برین تو اتاقت و حرف بزنین
ا.ت: باشه ( رفت تو اتاقش)
یوجین: دنبالش رفتم
ا.ت: خب.. اسمت چیه؟
یوجین: اسمم یوجینه
ا.ت: اوم باشه
~ 20 مین بعد ~
خانواده دسره رفتن خونشون
ا.ت: بابا
بابا ا.ت: بله دخترم؟
ا.ت: من از پسره خوشم میومده
بابا ا.ت: ولی ما تصمیم گرفتیم که روز عقد و عروسی کی باشه
ا.ت: خب بهمش بزنین چون...
بابا ا.ت: چون و اخه و چرا نداره همینیه که هست رو حرف منم حرف نزن
ا.ت: یعنی چی؟ دارم میگم دوسش ندارم نمیخوام باهاش ازدواج کنم
بابا ا.ت: گفتم رو حرف من حرف نزننننن
ا.ت:......
ا.ت: رفت تو اتاقش و.....
بچه ها این پارت هیچ شرطی نداره و تا چند دقیقه دیگه پارت بعد رو میزارم💕💖
۴.۵k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.