(ادامه ی پارت ۵)
(ادامه ی پارت ۵)
ویو یونسو*
اینو ک گفتم جعبه ی کادو رو پرت کردم زمین و از اون کمپانی نحس دور شدم رفتم سمت خونه رسیدم ب خونه رفتم تو اتاق چمدونمو گذاشتم رو تخت و داشتم لباسامو جمع میکردم ک در خونه باز شد و تهیونگ اومد تو اتاق چمدونمو برداشت و محکم پرت کرد اونور منم محکم هلش دادم و گفتم گمشو بیرون نمیخوام ریخت نحستو ببینم فقط گمشو( داد)
تهیونگ: یونسو من نفسم ب نفسات بنده غلط کردم
یونسو : با گفتن غلط کردم ن چشمای من از اون دردی ک دیدم پاک میشه ن خطای تو بخشیده میشه فقط ولم کن تهیونگ من نمیتونم با این وضعیت دووم بیارم
ویو تهیونگ*
دلم نمیخواست بیشتر از این یونسو حرف بزنه پس چسبوندمش ب دیوار و لبامو گذاشتم رو لباش سعی میکرد ازم جدا بشه ولی زورش بهم نمیرسید بعد ۲ دقیقه ازش جدا شدم و گفتم تو کل وجودمی پس نمیتونی بری یونسو هیچی نمیگفت و فقط با چشمای بغضیش بهم نگاه میکرد ی نفس عمیق کشیدم و گفتم
تهیونگ: اصن پاشو بریم کمپانی همین الان جلو خدت میگم اخراجش کنن بعدش هرکاری دوس داری برای انتقام انجام بده فقط نرو یونسو من برات میمیرم
یونسو: تهیونگ تروخدا ولم کن من نمیخوام
تهیونگ: ی فرصت فقط ی فرصت یونسو
یونسو: فقط ی فرصت
تهیونگ: چشم
ویو یونسو*
با تهیونگ رفتیم کمپانی تهیونگ با صاحب کمپانی و پی دی نیم صحبت کرد ک اون دختر رو اخراج کنن کمپانی قبول کرد تهیونگ جلوی خدم شمارشو پاک کرد و منم قبول کردم ک باهاش زندگی کنم خب هر آدمی لایق دوتا فرصته
حالا بگذریم همچی تموم شد و بعدش با خوبی زندگی کردیم
پایان🥲
خب عشقا نظرتونو بگین
ببخشید اگه بد تمومش کردم
اگه درخواستی دارین بگین
بابای💚
ویو یونسو*
اینو ک گفتم جعبه ی کادو رو پرت کردم زمین و از اون کمپانی نحس دور شدم رفتم سمت خونه رسیدم ب خونه رفتم تو اتاق چمدونمو گذاشتم رو تخت و داشتم لباسامو جمع میکردم ک در خونه باز شد و تهیونگ اومد تو اتاق چمدونمو برداشت و محکم پرت کرد اونور منم محکم هلش دادم و گفتم گمشو بیرون نمیخوام ریخت نحستو ببینم فقط گمشو( داد)
تهیونگ: یونسو من نفسم ب نفسات بنده غلط کردم
یونسو : با گفتن غلط کردم ن چشمای من از اون دردی ک دیدم پاک میشه ن خطای تو بخشیده میشه فقط ولم کن تهیونگ من نمیتونم با این وضعیت دووم بیارم
ویو تهیونگ*
دلم نمیخواست بیشتر از این یونسو حرف بزنه پس چسبوندمش ب دیوار و لبامو گذاشتم رو لباش سعی میکرد ازم جدا بشه ولی زورش بهم نمیرسید بعد ۲ دقیقه ازش جدا شدم و گفتم تو کل وجودمی پس نمیتونی بری یونسو هیچی نمیگفت و فقط با چشمای بغضیش بهم نگاه میکرد ی نفس عمیق کشیدم و گفتم
تهیونگ: اصن پاشو بریم کمپانی همین الان جلو خدت میگم اخراجش کنن بعدش هرکاری دوس داری برای انتقام انجام بده فقط نرو یونسو من برات میمیرم
یونسو: تهیونگ تروخدا ولم کن من نمیخوام
تهیونگ: ی فرصت فقط ی فرصت یونسو
یونسو: فقط ی فرصت
تهیونگ: چشم
ویو یونسو*
با تهیونگ رفتیم کمپانی تهیونگ با صاحب کمپانی و پی دی نیم صحبت کرد ک اون دختر رو اخراج کنن کمپانی قبول کرد تهیونگ جلوی خدم شمارشو پاک کرد و منم قبول کردم ک باهاش زندگی کنم خب هر آدمی لایق دوتا فرصته
حالا بگذریم همچی تموم شد و بعدش با خوبی زندگی کردیم
پایان🥲
خب عشقا نظرتونو بگین
ببخشید اگه بد تمومش کردم
اگه درخواستی دارین بگین
بابای💚
۵.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.