✨تک پارتی جیمین✨
✨تک پارتی جیمین✨
درخواستی😇
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ویو ا/ت
هعی جیمین رفته کمپانی .خونه حوصلم سر رفته پاشم برم کمپانی پیشش.
حاضر شدم یه آرایش کیوتی کردم لباس خوشگلی پوشیدم سوار ماشین شدم و به سمت کمپانی جیمین حرکت کردم و حدود 15 دقیقه بعد رسیدم اونجا.
ا/ت:سلام
منشی کمپانی:سلام عزیزم میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت:من همسرم پارک جیمین اینجا آیدل هست میتونم بدونم کجاست برم پیشش؟
منشی کمپانی:بله عزیزم برید طبقه 15 اتاق شماره 83
ا/ت:مگه درحال تمرین نیستن؟
منشی کمپانی:نه عزیزم داخل اتاقشون هستن
ا/ت: ازتون ممنونم فقط میشه کلید اتاقش رو بدین تا خودم در رو باز کنم ممکنه خواب یا دستشویی باشه.
منشی کمپانی:بله بفرمایید( کلید اتاق رو داد)
رفتم طبقه 15 و رفتم دم در اتاق شماره 83 قبل از اینکه کلید بندازم تو در دیدم صدای خنده یک خانم میومد دعا دعا میکردم اون چیزی که فکر میکنم نباشه و جیمین اون کار رو انجام نداده باشه( خیانت)
یکم پشت در وایسادم ببینم چی میگن که فهمیدم مادر جیمین توی اتاق بود و داشت به جیمین میگفت
مادر جیمین:از اون دختره( ا/ت) طلاق بگیر اون بدردت نمیخوره پدرت گفته باید با دختر عمه ات ازدواج کنی
جیمین:مامان من دوستش دارم ازش طلاق نمیگیرم
سری در رو باز کردم و رفتم تو و به جیمین گفتم
ا/ت:جیمین بهتره به حرف مادرت گوش کنی
(حلقه رو از دستت دراوردی و روی میز گذاشتی)
نزاشتی جیمین حرف بزنه از اتاق رفتی بیرون کلید رو تحویل منشی کمپانی دادی و برای خودت یک خونه جداگونه خریدی و دیگه جواب جیمین رو ندادی و آدرست رو هم بهش ندادی.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
✨پایان✨
لطفا لایک و کامنت بزارید🥰
درخواستی😇
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
ویو ا/ت
هعی جیمین رفته کمپانی .خونه حوصلم سر رفته پاشم برم کمپانی پیشش.
حاضر شدم یه آرایش کیوتی کردم لباس خوشگلی پوشیدم سوار ماشین شدم و به سمت کمپانی جیمین حرکت کردم و حدود 15 دقیقه بعد رسیدم اونجا.
ا/ت:سلام
منشی کمپانی:سلام عزیزم میتونم کمکتون کنم؟
ا/ت:من همسرم پارک جیمین اینجا آیدل هست میتونم بدونم کجاست برم پیشش؟
منشی کمپانی:بله عزیزم برید طبقه 15 اتاق شماره 83
ا/ت:مگه درحال تمرین نیستن؟
منشی کمپانی:نه عزیزم داخل اتاقشون هستن
ا/ت: ازتون ممنونم فقط میشه کلید اتاقش رو بدین تا خودم در رو باز کنم ممکنه خواب یا دستشویی باشه.
منشی کمپانی:بله بفرمایید( کلید اتاق رو داد)
رفتم طبقه 15 و رفتم دم در اتاق شماره 83 قبل از اینکه کلید بندازم تو در دیدم صدای خنده یک خانم میومد دعا دعا میکردم اون چیزی که فکر میکنم نباشه و جیمین اون کار رو انجام نداده باشه( خیانت)
یکم پشت در وایسادم ببینم چی میگن که فهمیدم مادر جیمین توی اتاق بود و داشت به جیمین میگفت
مادر جیمین:از اون دختره( ا/ت) طلاق بگیر اون بدردت نمیخوره پدرت گفته باید با دختر عمه ات ازدواج کنی
جیمین:مامان من دوستش دارم ازش طلاق نمیگیرم
سری در رو باز کردم و رفتم تو و به جیمین گفتم
ا/ت:جیمین بهتره به حرف مادرت گوش کنی
(حلقه رو از دستت دراوردی و روی میز گذاشتی)
نزاشتی جیمین حرف بزنه از اتاق رفتی بیرون کلید رو تحویل منشی کمپانی دادی و برای خودت یک خونه جداگونه خریدی و دیگه جواب جیمین رو ندادی و آدرست رو هم بهش ندادی.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
✨پایان✨
لطفا لایک و کامنت بزارید🥰
۴.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.