◤𝐌𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚◢
◤𝐌𝐢𝐬𝐭𝐫𝐞𝐬𝐬 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚◢
𝐏𝐚𝐫𝐭 29
═══════════════════
❦ : چرا اون برگ چغندر رو توی بوسه همراهی کردم...چرا ؟!
═══════════════════
دخترک با خودش میگفت و مثل دیوونه ها میخندید...
مطمئن بود از این به بعد قدرت نگاه کردن به چشمان مرد رو نداره...چطوری میتونست به اون تیله های سیاه رنگ و زیبا نگاه کند و این لحظات برایش یادآوری نشود ؟!...
سرش رو توی بالشت فرو کرد و جیغ بلندی کشید...قرار بود جاسوس باشه...یک پلیس نه یک معشوق...
اگر هانول کمی دیرتر وارد اتاق میشد...اگر پیرمرد توی خواب عمیقی بود...چه اتفاقی میافتاد ؟!...بدناش رو تقدیم مرد میکرد ؟!...با مرد رابطه ای برقرار میکرد ؟!...
همه این تصورات دخترک رو موجب میکرد تا جیغ دیگه ای سر بده...البته کمی اروم تر...
نگاهی به اطراف انداخت تیشرتی که پوشیده بود الان روی زمین افتاده بود...به سمت حموم رفت...بلکه ذهن لعنتیاش رو که هنوز به اون لحظات فکر میکرد و قلبی که حتی بیشتر از مرد میخواست رو آروم کند...
═══════════════════
『𝐓𝐢𝐦𝐞 𝐒𝐤𝐢𝐩』. "مدتی بعد"
═══════════════════
مدت زیادی گذشته بود...
نیمه های شب بود...
دخترک نیمه لخت...با موهای خیس روی تخت دراز کشیده بود...
فقط به یک جمله فکر میکرد...
"تهیونگ...نمیخواد من رو دوباره ببینه ؟! بعد از کاری که داشتیم انجامش میدادیم ؟"
ناله بلندی از سر ناتوانی کشید...
برای مرد...بی اهمیت بود ؟ بلاخره اون مرد عضوی از یک بند مافیا و حتی رئیس این باند بود...
هر لحظه که میگذشت دخترک بدبین تر میشد...گاردی که دخترک همیشه ، همهجا و جلوی همه بالا گرفته بود ، الان جلوی مرد پایین اومده بود ؟!
═══════════════════
『𝐀𝐧𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐕𝐢𝐞𝐰』. "دیدگاه های دیگر"
═══════════════════
? : در مورد نقشه توضیح بده...
^ : طبق اطلاعات جاسوس ها...امشب عمارت ویکتور خلوت تر و بیشتر نگهبان ها در مرخصی قرار دارن...عمارت کاملا آسیبپذیر نیست ولی...حدس میزنم دزدیدن اون دختر اونقدر هم سخت نیست...
? : خوبه...پس همین امشب نقشه رو شروع میکنید
^ : بله قربان...
═══════════════════
کی فکر میکرد ؟ کیم ویکتور...بدون نشون دادن ذره ای نقطه ضعف...حالا...عاشق شده بود ؟...و چه راهی بهتر از عذاب دادن مرد با دخترک مظلومی که عاشقش شده بود...
و بهتر از اون...دخترکی که کاملا بی پروا داخل حیاط عمارت قدم میزد و همه...توی هواب عمیقی فرو رفته بودن
═══════════════════
𝑪𝒐𝒏𝒅𝒊𝒕𝒊𝒐𝒏:160 𝒍𝒊𝒌𝒆𝒔 𝒂𝒏𝒅 150 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕𝒔
𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒆𝒕 𝒕𝒐 𝒍𝒊𝒌𝒆, 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕 𝒂𝒏𝒅 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 🩵🫶
◤𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒆✯ : @kim-soyeon
𝐏𝐚𝐫𝐭 29
═══════════════════
❦ : چرا اون برگ چغندر رو توی بوسه همراهی کردم...چرا ؟!
═══════════════════
دخترک با خودش میگفت و مثل دیوونه ها میخندید...
مطمئن بود از این به بعد قدرت نگاه کردن به چشمان مرد رو نداره...چطوری میتونست به اون تیله های سیاه رنگ و زیبا نگاه کند و این لحظات برایش یادآوری نشود ؟!...
سرش رو توی بالشت فرو کرد و جیغ بلندی کشید...قرار بود جاسوس باشه...یک پلیس نه یک معشوق...
اگر هانول کمی دیرتر وارد اتاق میشد...اگر پیرمرد توی خواب عمیقی بود...چه اتفاقی میافتاد ؟!...بدناش رو تقدیم مرد میکرد ؟!...با مرد رابطه ای برقرار میکرد ؟!...
همه این تصورات دخترک رو موجب میکرد تا جیغ دیگه ای سر بده...البته کمی اروم تر...
نگاهی به اطراف انداخت تیشرتی که پوشیده بود الان روی زمین افتاده بود...به سمت حموم رفت...بلکه ذهن لعنتیاش رو که هنوز به اون لحظات فکر میکرد و قلبی که حتی بیشتر از مرد میخواست رو آروم کند...
═══════════════════
『𝐓𝐢𝐦𝐞 𝐒𝐤𝐢𝐩』. "مدتی بعد"
═══════════════════
مدت زیادی گذشته بود...
نیمه های شب بود...
دخترک نیمه لخت...با موهای خیس روی تخت دراز کشیده بود...
فقط به یک جمله فکر میکرد...
"تهیونگ...نمیخواد من رو دوباره ببینه ؟! بعد از کاری که داشتیم انجامش میدادیم ؟"
ناله بلندی از سر ناتوانی کشید...
برای مرد...بی اهمیت بود ؟ بلاخره اون مرد عضوی از یک بند مافیا و حتی رئیس این باند بود...
هر لحظه که میگذشت دخترک بدبین تر میشد...گاردی که دخترک همیشه ، همهجا و جلوی همه بالا گرفته بود ، الان جلوی مرد پایین اومده بود ؟!
═══════════════════
『𝐀𝐧𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫 𝐕𝐢𝐞𝐰』. "دیدگاه های دیگر"
═══════════════════
? : در مورد نقشه توضیح بده...
^ : طبق اطلاعات جاسوس ها...امشب عمارت ویکتور خلوت تر و بیشتر نگهبان ها در مرخصی قرار دارن...عمارت کاملا آسیبپذیر نیست ولی...حدس میزنم دزدیدن اون دختر اونقدر هم سخت نیست...
? : خوبه...پس همین امشب نقشه رو شروع میکنید
^ : بله قربان...
═══════════════════
کی فکر میکرد ؟ کیم ویکتور...بدون نشون دادن ذره ای نقطه ضعف...حالا...عاشق شده بود ؟...و چه راهی بهتر از عذاب دادن مرد با دخترک مظلومی که عاشقش شده بود...
و بهتر از اون...دخترکی که کاملا بی پروا داخل حیاط عمارت قدم میزد و همه...توی هواب عمیقی فرو رفته بودن
═══════════════════
𝑪𝒐𝒏𝒅𝒊𝒕𝒊𝒐𝒏:160 𝒍𝒊𝒌𝒆𝒔 𝒂𝒏𝒅 150 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕𝒔
𝑫𝒐𝒏'𝒕 𝒇𝒐𝒓𝒈𝒆𝒕 𝒕𝒐 𝒍𝒊𝒌𝒆, 𝒄𝒐𝒎𝒎𝒆𝒏𝒕 𝒂𝒏𝒅 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 🩵🫶
◤𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒎𝒆✯ : @kim-soyeon
۳۹.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.