خط موازی پارت ۱۱
خط موازی پارت ۱۱
یورا ویو:
یویی رو بردم بیمارستان نگرانش بودم هی اصرار میکرد که نبرمش منم بزور بردمش بهش سرم زدن و بعدشم چندتا آزمایش ازش گرفتن منتظر موندیم تا جواب آزمایشا بیاد بعد از اینکه جوابشون اومد دکتر اومدو گفت که یکم استراحت کنه حالش خوب میشه و چندتا دارو هم نوشت که باید میگرفتیم از خود داروخونه بیمارستان گرفتم بعدش از بیمارستان زدیم بیرون که یویی گفت
+یورا من باید برم
_تو با این حالت میخوای کجا بری هااا عمرا من بزارم تو جایی بری
+باید برم پیش صاحب استادیوم نرم یا دیر برم دعوام میکنه
_غلط کرده جرش میدم
+باید برم من یورا (و رفت)
_هی داری کجا میری
+باید برم تو هم زودباش بیا باید ببرمت هتل
_مگه من بچم یویی انقدر همچین حرفایی نزن من ازت بزرگترم خودمم میتونم از خودم مراقبت کنم
(یویی به یکی زنگ زد)
+الو سلام اوپا خوبی
........
+میگم اوپا نزدیکای خونمی
.......
اوکی میشه بیای پیشم من الان ....... (یعنی ادرسو گفت)
.........
+اوکی بای
_کجا میخوای بری من تنها نمیرم هتل هاااا
+وایسا به یوکای گفتم بیاد پیشت
_نمیخوام اصن تو برو خودم یکاری میکنم
+نه حواسم باید بهت باشه خودم گفتم بیای
_عههه گفتم نمیخوام مگه من بچم
+اوفففف یوکای کجایی
_یویی من میرم تو هم برو به کارات برس
(یویی دستشو گرفت)
+به جان پدربزرگم نمیزارم جایی بری
_یاااا دستم و ول کن
باهم بحث میکردن که یوکای از راه رسید
+بههه کلارا هم رسید
؛سلام
+خوش اومدی عزیزم یوکای جونم بیا این یورا رو با خودت ببر
؛اممم یورا ایشونه
_بله منم...سلام
+اره بیا یورا رو ببر هتل لوکیشن هتل هم برات فرستادم
من باید برم الان حتما آقای چیائو خیلی عصبانی شده
_آقا نمیخواد من خودمم کار دارم تو برو به کارات برس منم به کارا خودم
در ضمن من خودم میتونم از خودم مراقبت کنم هزاربار
گم هم نمیشم تازه قول میدم گند تازه ای هم نزنم
+شما بیخود میکنی خونه من بس نبود بری اتاق هتل هم بسوزونی.... من دیگه میمیرم و زنده میشم
_نه بخدا اصن نمیخوام برم هتل میخوام برم گشت بزنم و یکم خرید کنم
+باشه یوکای هم بات میاد
_نمیخوام کیفم اونجاس پیشت بهم میدیش
+تا با یوکای نخوای بری نه نمیدمش
؛ببخشید بنده اینجا هویجم
یویی جان خانم یورا نمیخوان من برم باهاشون کیفشونو بهش بده
_قربون آدم فهمیده
+هعیییی خدایا
_کیفمو بده وگرنه هم گریه میکنم هم جیغ میزنم
؛یویی بنظرم کیفشو بده تا بد نشده
+ اههه....
(یوکای برادر یوییه درواقع برادر ناتنیش)
پایان.
یورا ویو:
یویی رو بردم بیمارستان نگرانش بودم هی اصرار میکرد که نبرمش منم بزور بردمش بهش سرم زدن و بعدشم چندتا آزمایش ازش گرفتن منتظر موندیم تا جواب آزمایشا بیاد بعد از اینکه جوابشون اومد دکتر اومدو گفت که یکم استراحت کنه حالش خوب میشه و چندتا دارو هم نوشت که باید میگرفتیم از خود داروخونه بیمارستان گرفتم بعدش از بیمارستان زدیم بیرون که یویی گفت
+یورا من باید برم
_تو با این حالت میخوای کجا بری هااا عمرا من بزارم تو جایی بری
+باید برم پیش صاحب استادیوم نرم یا دیر برم دعوام میکنه
_غلط کرده جرش میدم
+باید برم من یورا (و رفت)
_هی داری کجا میری
+باید برم تو هم زودباش بیا باید ببرمت هتل
_مگه من بچم یویی انقدر همچین حرفایی نزن من ازت بزرگترم خودمم میتونم از خودم مراقبت کنم
(یویی به یکی زنگ زد)
+الو سلام اوپا خوبی
........
+میگم اوپا نزدیکای خونمی
.......
اوکی میشه بیای پیشم من الان ....... (یعنی ادرسو گفت)
.........
+اوکی بای
_کجا میخوای بری من تنها نمیرم هتل هاااا
+وایسا به یوکای گفتم بیاد پیشت
_نمیخوام اصن تو برو خودم یکاری میکنم
+نه حواسم باید بهت باشه خودم گفتم بیای
_عههه گفتم نمیخوام مگه من بچم
+اوفففف یوکای کجایی
_یویی من میرم تو هم برو به کارات برس
(یویی دستشو گرفت)
+به جان پدربزرگم نمیزارم جایی بری
_یاااا دستم و ول کن
باهم بحث میکردن که یوکای از راه رسید
+بههه کلارا هم رسید
؛سلام
+خوش اومدی عزیزم یوکای جونم بیا این یورا رو با خودت ببر
؛اممم یورا ایشونه
_بله منم...سلام
+اره بیا یورا رو ببر هتل لوکیشن هتل هم برات فرستادم
من باید برم الان حتما آقای چیائو خیلی عصبانی شده
_آقا نمیخواد من خودمم کار دارم تو برو به کارات برس منم به کارا خودم
در ضمن من خودم میتونم از خودم مراقبت کنم هزاربار
گم هم نمیشم تازه قول میدم گند تازه ای هم نزنم
+شما بیخود میکنی خونه من بس نبود بری اتاق هتل هم بسوزونی.... من دیگه میمیرم و زنده میشم
_نه بخدا اصن نمیخوام برم هتل میخوام برم گشت بزنم و یکم خرید کنم
+باشه یوکای هم بات میاد
_نمیخوام کیفم اونجاس پیشت بهم میدیش
+تا با یوکای نخوای بری نه نمیدمش
؛ببخشید بنده اینجا هویجم
یویی جان خانم یورا نمیخوان من برم باهاشون کیفشونو بهش بده
_قربون آدم فهمیده
+هعیییی خدایا
_کیفمو بده وگرنه هم گریه میکنم هم جیغ میزنم
؛یویی بنظرم کیفشو بده تا بد نشده
+ اههه....
(یوکای برادر یوییه درواقع برادر ناتنیش)
پایان.
۴.۴k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.