15
[ یه پارت دیگه هم تقدیمتون میکنممم ]
پارت ۱۵
ات ویو :
داشت نزدیکم میشد که بوی سوختنی اومد
ات : وایییییییی نودلممممممم
کوک : اه واو نودل درست کردی
ات : اوهوم
کوک : بیبی سر آشپز
ات : سوختتتت ( گریه )
کوک : عه گریه میکنی .... ( گریه کن !! )
ات : گشنمه
کوک : با یه kiss گشنگی از بین میره
ات : بیشور
کوک : ولی من خیلی گشنمه
ات : نکننن
کوک ویو :
نزدیک صورتش شدم بو....سه عمیقی رو شروع کردم
بعد پنج مین نفس کم آوردیم ار هم جدا شدیم
کوک : خب برم شرکت سیر شدم
ات : چی میگییییییییییی
کوک : کار دارم عشقم بعد میام
ات : اوکی خدافظ
بعد چند مین :
ات ویو :
نشسته بودم حوصلم سر رفته بود
کانال تی وی رو بالا و پایین میکردم گفتم برم پیش جونگکوک
حاضر شدم و از تهیونگ آدرس رو گرفتم و راه افتادم
بعد نیم ساعت رسیدم واییی چقدررر دور بود
پیاده شدم و رفتم داخل شرکت
ات : ببخشید اتاق آقای جئون
منشی : شماااا( عشوه )
ات : نامزدشم
منشی : طبقه سوم اتاق ۷ روش فامیلی شون رو نوشته
ات : مرسی
ات ویو :
سوار آسانسور شدم و دنبال اتاقش میگشتم اتاق ۷ خب پیدا شدددد
در زدم که با یه صدای بم و سرد گفت
کوک : بله
منم صدامو عوض کردم گفتم
ات : اهم آقای جئون پرونده هارو آوردم
کوک : بیا
ات ویو :
رفتم تو اتاقش یه برگه از تو کیفم در آوردم گذاشتم جلوش سرش پایین بود
کوک : حالا گمشو
ات : چیییی ؟؟؟
کوک ویو :
سرمو آوردم بالا با ات مواجه شدم
پاشدم
کوک : ببخشید عزیزم
ات : باشه بابا
کوک : درو ببند
ات ویو :
درو بستم برگشتم سمتش رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم
که داد زد
کوک : جات اونجا نیست( داد )
بیا رو پایه daddy بشین
ات : خوشگل پسر تازه امروز اعتراف کردی دو روز بگذره
کوک : ولی ۲ ساعت گذشته
) تق تق )
کوک : بله
منشی : اقاییییی جئون( عشوه )
ات : داد نزن عزیزم همینجاست
منشی : پرونده هارو آوردم آقا( عشوه )
ات ویو :
لباسش خیلی باز بود قشنگ چاک سی....نش معلوم بود گفتم
ات : عشقم مگه لباس باز پوشیدن توی این جور شرکتا ممنوع نیست ؟؟
کوک : آره
منشی : خودتم لباس باز پوشیدی
ات : لباس باز پوشیدم ولی جند........ه بازی در نمیارم اینجا خونه سبز نیستتتتتت ( عربده )
منشی : تو کی ای که صداتو برام بلند میکنی؟؟؟
کوک : نامزدمه بهش حق میدم حالا ازین شرکت گمشو اخراجیی
منشی : آقای جئون( عشوه )
ات : برو واسه بقیه پسرا جند.......ه بازی در بیار عزیزم
منشی : خودتی
ات : باشه خودتو قاطی من نکن
منشی : ایششش .
( رفت )
کوک : حسادت درونت موج میزنه
ات : جانم ؟
کوک : حسودی !!
ات : انگار تو نیستی
کوک : نیستم
ات : میبینیم
ات ویو :
آقای جئون جونگکوک یه کاری کنم به پام بیوفتییی
*** جای حساس تموم نکردم که تو خماری نمونید ***
شرط ۴۰ لایک
پارت ۱۵
ات ویو :
داشت نزدیکم میشد که بوی سوختنی اومد
ات : وایییییییی نودلممممممم
کوک : اه واو نودل درست کردی
ات : اوهوم
کوک : بیبی سر آشپز
ات : سوختتتت ( گریه )
کوک : عه گریه میکنی .... ( گریه کن !! )
ات : گشنمه
کوک : با یه kiss گشنگی از بین میره
ات : بیشور
کوک : ولی من خیلی گشنمه
ات : نکننن
کوک ویو :
نزدیک صورتش شدم بو....سه عمیقی رو شروع کردم
بعد پنج مین نفس کم آوردیم ار هم جدا شدیم
کوک : خب برم شرکت سیر شدم
ات : چی میگییییییییییی
کوک : کار دارم عشقم بعد میام
ات : اوکی خدافظ
بعد چند مین :
ات ویو :
نشسته بودم حوصلم سر رفته بود
کانال تی وی رو بالا و پایین میکردم گفتم برم پیش جونگکوک
حاضر شدم و از تهیونگ آدرس رو گرفتم و راه افتادم
بعد نیم ساعت رسیدم واییی چقدررر دور بود
پیاده شدم و رفتم داخل شرکت
ات : ببخشید اتاق آقای جئون
منشی : شماااا( عشوه )
ات : نامزدشم
منشی : طبقه سوم اتاق ۷ روش فامیلی شون رو نوشته
ات : مرسی
ات ویو :
سوار آسانسور شدم و دنبال اتاقش میگشتم اتاق ۷ خب پیدا شدددد
در زدم که با یه صدای بم و سرد گفت
کوک : بله
منم صدامو عوض کردم گفتم
ات : اهم آقای جئون پرونده هارو آوردم
کوک : بیا
ات ویو :
رفتم تو اتاقش یه برگه از تو کیفم در آوردم گذاشتم جلوش سرش پایین بود
کوک : حالا گمشو
ات : چیییی ؟؟؟
کوک ویو :
سرمو آوردم بالا با ات مواجه شدم
پاشدم
کوک : ببخشید عزیزم
ات : باشه بابا
کوک : درو ببند
ات ویو :
درو بستم برگشتم سمتش رفتم رو یکی از صندلی ها نشستم
که داد زد
کوک : جات اونجا نیست( داد )
بیا رو پایه daddy بشین
ات : خوشگل پسر تازه امروز اعتراف کردی دو روز بگذره
کوک : ولی ۲ ساعت گذشته
) تق تق )
کوک : بله
منشی : اقاییییی جئون( عشوه )
ات : داد نزن عزیزم همینجاست
منشی : پرونده هارو آوردم آقا( عشوه )
ات ویو :
لباسش خیلی باز بود قشنگ چاک سی....نش معلوم بود گفتم
ات : عشقم مگه لباس باز پوشیدن توی این جور شرکتا ممنوع نیست ؟؟
کوک : آره
منشی : خودتم لباس باز پوشیدی
ات : لباس باز پوشیدم ولی جند........ه بازی در نمیارم اینجا خونه سبز نیستتتتتت ( عربده )
منشی : تو کی ای که صداتو برام بلند میکنی؟؟؟
کوک : نامزدمه بهش حق میدم حالا ازین شرکت گمشو اخراجیی
منشی : آقای جئون( عشوه )
ات : برو واسه بقیه پسرا جند.......ه بازی در بیار عزیزم
منشی : خودتی
ات : باشه خودتو قاطی من نکن
منشی : ایششش .
( رفت )
کوک : حسادت درونت موج میزنه
ات : جانم ؟
کوک : حسودی !!
ات : انگار تو نیستی
کوک : نیستم
ات : میبینیم
ات ویو :
آقای جئون جونگکوک یه کاری کنم به پام بیوفتییی
*** جای حساس تموم نکردم که تو خماری نمونید ***
شرط ۴۰ لایک
۹.۲k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.