فیک
فیک
وقتی خیانت کرده و پشیمونه
پارت ۵ ( آخر ) 🍌🍌
کنترل ماشین رو از دست دادم و بعدش دیگه هیچی یادم نیومد وقتی بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم بعد دیدم کوک هم داخل اتاقه و داره گریه می کنه تا دید که به هوش اومدم سریع اومد سمتم دستم رو گرفت و گفت
کوک : عزیزم عشقم امید زندگیم من رو ببخش ازت خواهش میکنم من رو ببخش من تا حالا فرشته ای مثل تو رو ندیدم اگه هم با اون دختره قرار گذاشتم قدرت رو نمی دونستم من رو ببخش ° گریه
ات : نمیتونستم به راحتی ببخشمش اما قیافه ی مظلوم و کیوتش بهم اجازه ی این کار رو نمیداد پس غرورم رو زیر پا گذاشتم و بخشیدمش
ات : باشه باشه من تورو میبخشم
کوک : واقعا تو منو میبخشی ؟ ° تعجب
ات : معلومه که میبخشم مگه میشه بانی کوچولوم رو نبخشم
کوک : وایییییی مرسی مرسی مرسی مرسیییییییییییییی
پایان 🐰
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️❤️
ادمین : کیم سوری ✨✨
وقتی خیانت کرده و پشیمونه
پارت ۵ ( آخر ) 🍌🍌
کنترل ماشین رو از دست دادم و بعدش دیگه هیچی یادم نیومد وقتی بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم بعد دیدم کوک هم داخل اتاقه و داره گریه می کنه تا دید که به هوش اومدم سریع اومد سمتم دستم رو گرفت و گفت
کوک : عزیزم عشقم امید زندگیم من رو ببخش ازت خواهش میکنم من رو ببخش من تا حالا فرشته ای مثل تو رو ندیدم اگه هم با اون دختره قرار گذاشتم قدرت رو نمی دونستم من رو ببخش ° گریه
ات : نمیتونستم به راحتی ببخشمش اما قیافه ی مظلوم و کیوتش بهم اجازه ی این کار رو نمیداد پس غرورم رو زیر پا گذاشتم و بخشیدمش
ات : باشه باشه من تورو میبخشم
کوک : واقعا تو منو میبخشی ؟ ° تعجب
ات : معلومه که میبخشم مگه میشه بانی کوچولوم رو نبخشم
کوک : وایییییی مرسی مرسی مرسی مرسیییییییییییییی
پایان 🐰
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️❤️
ادمین : کیم سوری ✨✨
۵.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.