عشق خونی
part ²
ات و اد لباسای ستشونو از چمدون بیرون آوردن و پوشیدم بعد از ذشت زمان کوتاهی آماده شدن و به سمت خونه عمه شون حرکت کردن
ویو اد
در زدیم که یهو در باز شد و یه پسر خیلی خوشگل و خوشتیپ درو باز کرد که یه پیر هن سفید برش بود وای خدا عضله داره
وای من از کی اینقدر هیز شدم همش به خاطر اته
کوک : سلام خوش اومدید بفرمایید داخل
ب.ا: ممنون پسرم کی اینقدر بزرگ شدی
ات:بابا جون وقتی تو تو امریکا بودی اونم بزرگ شده دیگه چیز طبیعیه
که مامان میزنه به پهلو ات
م.ا: ات خیلی شوخ طعبه (با خنده)
اد:نه ات خیلی هم جدی بود
م.ا: اااااااااد
کوک : بهتره بیاید داخل دم در واینسید
و رفتیم داخل
م.ک: سلام خوش اومدید
م.ا: سلام ممنون
ب.ک:سلام بر برادر زن گرامی اوووو ببین برادر زاده هام چقد بزرگ شدن
ب.ا:سلام داداش بزرگه
ب.ک: من فقط سه سال ازت بزرگ ترم
که یهو صدای در اومد بعد اون پسر کراشه رفت درو باز کرد
ویو ا/ت
بعد از باز شدن در یه زن و یه مرد موسن با یه پسر کراش و یه دختر اومدن داخل به دختره می خورد از این جنده ها باشه
تهیونگ : سلا به همگی (با خنده)
کوک: سلام هیونگ
(از اونجایی که خیلی گشادیم میاد پس حوصله نوشتن سلام کردن و حال احوال پرسی و .. رو ندارم 😐)
فلش بک به سر میز شام
ویو ا/ت
داشتیم شاممی خوردیم خب این دختره خیلی عشوه میریزه اسمش لینا هس انگار دختر عممه
م.ت: خب دخترا بگید ببینم کلاس چندم هستین ؟
اد : سال اول دبیرستان هستیم
ات: امسال تازه میریم کلاس دهم
ب.ت: تاکی کره می مونید؟
ب.ا: تصمیم گرفتیم تا چند سال کره بمونیم البته به خاطر کار هم هست
ب.ک: پس باید برای بچه ها دنبال مدرسه باشید چون دارن وارد یه دوره جدید از تحصیلشون میشن
م.ک: می تونن توی مدرسه ای که تیونگ و کوک هستن سبت نام کنید پسرا هم هوای دخترا رو دارن توی درس ها کمکشون میکنن
ات و اد: نههههههههه
همه زل می زنن بهشون
اد: یعنی نیاز نیست ما توی یه مدرسه دیگه سبت نام میکنیم
ات: آره آره این طوری بهتره
م.ا : به نظرم بعدا در مودش تصمیم بگیریم
(کوک و ته یواش در گوش هم حرف میزنن)
کوک: چه دختر عمو های جذابی
ته : به نظرم اگه بخوایم با هاشون باشیم مامان بابا هامون این دعفه دیگه سکوت نمیکنن
(پایان مکالمه پسرامممممم)
لینا : عزیزم شما دو تا چه قدر بچه هستین (روبه اد و ات با حالت تمسخر)
ات: ببخشید ریش سیبیلتو ندیدم ( با خنده)
(تهو کوک و اد درحال جر خوردن)
م.ا: اتتتتتتت
اد: میگم چند تا عمل کردی تا چروک هاتو بپوشونی ( روبه لینا )
لینا: پس زبون دراز هم هستین
ات: جای شمارو نمیگیریم
ته : میشه بس کنی ( باداد روبه ات )
اد: صداتا نبر بالا واسه آبجیم
فالو ♡
ات و اد لباسای ستشونو از چمدون بیرون آوردن و پوشیدم بعد از ذشت زمان کوتاهی آماده شدن و به سمت خونه عمه شون حرکت کردن
ویو اد
در زدیم که یهو در باز شد و یه پسر خیلی خوشگل و خوشتیپ درو باز کرد که یه پیر هن سفید برش بود وای خدا عضله داره
وای من از کی اینقدر هیز شدم همش به خاطر اته
کوک : سلام خوش اومدید بفرمایید داخل
ب.ا: ممنون پسرم کی اینقدر بزرگ شدی
ات:بابا جون وقتی تو تو امریکا بودی اونم بزرگ شده دیگه چیز طبیعیه
که مامان میزنه به پهلو ات
م.ا: ات خیلی شوخ طعبه (با خنده)
اد:نه ات خیلی هم جدی بود
م.ا: اااااااااد
کوک : بهتره بیاید داخل دم در واینسید
و رفتیم داخل
م.ک: سلام خوش اومدید
م.ا: سلام ممنون
ب.ک:سلام بر برادر زن گرامی اوووو ببین برادر زاده هام چقد بزرگ شدن
ب.ا:سلام داداش بزرگه
ب.ک: من فقط سه سال ازت بزرگ ترم
که یهو صدای در اومد بعد اون پسر کراشه رفت درو باز کرد
ویو ا/ت
بعد از باز شدن در یه زن و یه مرد موسن با یه پسر کراش و یه دختر اومدن داخل به دختره می خورد از این جنده ها باشه
تهیونگ : سلا به همگی (با خنده)
کوک: سلام هیونگ
(از اونجایی که خیلی گشادیم میاد پس حوصله نوشتن سلام کردن و حال احوال پرسی و .. رو ندارم 😐)
فلش بک به سر میز شام
ویو ا/ت
داشتیم شاممی خوردیم خب این دختره خیلی عشوه میریزه اسمش لینا هس انگار دختر عممه
م.ت: خب دخترا بگید ببینم کلاس چندم هستین ؟
اد : سال اول دبیرستان هستیم
ات: امسال تازه میریم کلاس دهم
ب.ت: تاکی کره می مونید؟
ب.ا: تصمیم گرفتیم تا چند سال کره بمونیم البته به خاطر کار هم هست
ب.ک: پس باید برای بچه ها دنبال مدرسه باشید چون دارن وارد یه دوره جدید از تحصیلشون میشن
م.ک: می تونن توی مدرسه ای که تیونگ و کوک هستن سبت نام کنید پسرا هم هوای دخترا رو دارن توی درس ها کمکشون میکنن
ات و اد: نههههههههه
همه زل می زنن بهشون
اد: یعنی نیاز نیست ما توی یه مدرسه دیگه سبت نام میکنیم
ات: آره آره این طوری بهتره
م.ا : به نظرم بعدا در مودش تصمیم بگیریم
(کوک و ته یواش در گوش هم حرف میزنن)
کوک: چه دختر عمو های جذابی
ته : به نظرم اگه بخوایم با هاشون باشیم مامان بابا هامون این دعفه دیگه سکوت نمیکنن
(پایان مکالمه پسرامممممم)
لینا : عزیزم شما دو تا چه قدر بچه هستین (روبه اد و ات با حالت تمسخر)
ات: ببخشید ریش سیبیلتو ندیدم ( با خنده)
(تهو کوک و اد درحال جر خوردن)
م.ا: اتتتتتتت
اد: میگم چند تا عمل کردی تا چروک هاتو بپوشونی ( روبه لینا )
لینا: پس زبون دراز هم هستین
ات: جای شمارو نمیگیریم
ته : میشه بس کنی ( باداد روبه ات )
اد: صداتا نبر بالا واسه آبجیم
فالو ♡
۵.۷k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.