بچه هام با اینکه مریض بودم و سردرد و... داشتم براتون نوشت

بچه هام با اینکه مریض بودم و سردرد و... داشتم براتون نوشتم
ینی حمایت نشه؟
رمان•|من‌شیطان و توفرشته|•
#Part_۱۵
💜💜✨🪐
بلند شد اومد کنارم
_ببین ماهرو خوشگله اون پسره برات خطرناکه
+عشق خطرناک نمیدونه رادین
صدا شو انداخت رو سرش
_میگم خطر ناکه جونت تو خطرع ماهرو
+بگو ببینم چطوری
دستاشو گذاش رو پاهام و آروم گف
_نمیشه قول دادم خودت میدونی من چطوریم
+ینی چی؟
_ینی همینه که هس خودمون دنبال آرتام میگردیم
+چطور اون دوستش بود راحت تر میتونستیم بگردیم
_به من اعتماد کن من میتونم
+چن ماه فقط چن ماه ینی نتونیم پیداش کنیم
_قبوله
+همین حالا برو دنبال سرنخ
_از من انتظار ربات داری
+ارع زود باش برو
لبخند زدو بلند شد آدرس ویلایی که داداشت اونجا زندگی میکرد
+برو شمال و...
_از تهران؟
+نه از رو ننه من
_باش هرکاری برات میکنم ماهرو هرکاری بقول خودت عشق خطر نمیدونه
تو دلم آرزوی مرگ کردم براش
+گمشو
تا اینو شنید رف حالا تنها بودم الان برم پیش عرفان؛عرفان رو پیدا کنم
از رو مبل بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم ینی...ینی کجا برم
نمیدونستم باید کجا برم فقط میدونستم که میرم،میرم و پیداش میکنم که دستمو رو در انداختم،دیدم...
ببخشید کم شد بخاطر شما نوشتم واقعا بد جور مریضم)✨💜
بع بزگی خودتون بچه هام🤌🏻😂💔