ازدواج اجباری part1
*ات ویو*
با صدای مامانم بیدار شدم
+بله مامان(خواب آلود)
م.ا: پدصگ پاشو دیگه
+باوووشه
پاشدم و دست و صورتم رو شستم و رفتم پایین پیش مامانم
+مامان چیزی شده؟
م.ا: نه دخترم فقط عموت اینه دارن میان اینجا..
+چیییییی اون بادمجون(کوک)هم میاد؟
م.ا: با شوه...(میخواست بگه شوهرت)چیزه یعنی با بزرگترت درست صحبت کن
+مامان نگو که دعوتش کردی اینجا
م.ا: برای شام دعوتشون کردم
+مامان تهیونگ هم میاد؟
م.ا: آره
+آخجون
م.ا: چیه نکنه ازش خوشت میاد؟؟؟
+کی من نه بابا
م.ا: معلومه...حالا برو اتاق جنگلیت رو تمیز کن...
+باشه(حرصی)
م.ا:برو
*ات ویو*
رفتم اتاقم و خلاصه اتاق جنگلیم رو عین آدم کردم
+صبر کن ببینم اگه تهیونگ میاد پس یعنی مونا گاومیش هم میاد وایییی نههههه
هوفففف بعد دوساعت داشتم از اتاقم در میومدم که یهو....
خب شرط ها...
فالوور: ۱
لایک:۷
کامنت: ۶
با صدای مامانم بیدار شدم
+بله مامان(خواب آلود)
م.ا: پدصگ پاشو دیگه
+باوووشه
پاشدم و دست و صورتم رو شستم و رفتم پایین پیش مامانم
+مامان چیزی شده؟
م.ا: نه دخترم فقط عموت اینه دارن میان اینجا..
+چیییییی اون بادمجون(کوک)هم میاد؟
م.ا: با شوه...(میخواست بگه شوهرت)چیزه یعنی با بزرگترت درست صحبت کن
+مامان نگو که دعوتش کردی اینجا
م.ا: برای شام دعوتشون کردم
+مامان تهیونگ هم میاد؟
م.ا: آره
+آخجون
م.ا: چیه نکنه ازش خوشت میاد؟؟؟
+کی من نه بابا
م.ا: معلومه...حالا برو اتاق جنگلیت رو تمیز کن...
+باشه(حرصی)
م.ا:برو
*ات ویو*
رفتم اتاقم و خلاصه اتاق جنگلیم رو عین آدم کردم
+صبر کن ببینم اگه تهیونگ میاد پس یعنی مونا گاومیش هم میاد وایییی نههههه
هوفففف بعد دوساعت داشتم از اتاقم در میومدم که یهو....
خب شرط ها...
فالوور: ۱
لایک:۷
کامنت: ۶
۵.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.