PT۶ فیک من عروسک خیمه شب بازی تو نیستم
pt۶⛓
(اندکی از زیبایی های جناب جئون رو ببنید و شاد باشید گُلان🙂🙃)
یکی از افراد تو ماشین شیشه رو داد پایین و منتظر به چهره هراس انگیز مرد راننده نگاه کرد و گفت
_: به چی خوردی؟ حیوونه؟ سریع از شرش خلاص شو
^:ارب..باب..ج..جوان اون یه آدمه!
با این حرف راننده کیم جئون خونسرد از ماشین پیاده شد و به جلوی ماشین رفت
_:اما اینجا که چیزی نیست
^:یعنی چی دختره همین الان اینجا بود!!!
€:جونگ کوک چیزی شده؟
اون مرد هم از ماشین پیاده شده بود جونگ سو با اینکه کف ماشین خوابیده بود به پاهای اطرافش نگاه میکرد و منتظر فرصت مناسب بود تا ماشین رو برداره و فرار کنه که یهو جئون برخلاف جهت ماشین شد و به باباش و راننده کیم گفت
_:اون دیگه چیه؟ (با دستش به ته جاده اشاره کرد)
جونگ سو از فرصت استفاده کرد و از زیر ماشین بیرون اومد که یهووو
_:مثل اینکه خیلی دل و جرعت داری دختر که جئون رو ایسگاه میکنی!
جونگ سو سر جاش میخ شده بود و دستش فقط یک میلی متر با دستگیره ماشین فاصله داشت، جونگ کوک قدم قدم نزدیکش میشد و این باعث شد جونگ سو تهاجمی بشی و بخواد در ماشین رو باز کنه
اما هرچی تلاش کرد نتونست درو باز کنه چون در قفل بود همون موقع جئون سوئیچ ماشین رو تو دستش تکون داد و گفت
_:دنبال این میگردی؟ نکنه فکر کردی آدمی مثل من میاد عقلشو بسپره به دست دزدی مثل تو ؟ ها ؟ حتما با خودت میگی این چجوری فهمید بهتره بگم از این رنگ روغنی که ریخته رو زمین!
رو به جونگ سو انگشت شصت و اشارشو به هم میماله و رنگ رو انگشتاشو بهش نشون میده
€:الو بله؟...(داره با تلفن صحبت میکنه)
€:سلام جونگ شیل.....حالمون که عالیه فقط همین الان یه تصادف کوچولو داشتیم برا همین......نه نه سالمیم....آره خداروشکر..آره..میخوای الان بیای نه نه نمیخواد بیاید ۲۰۰ متر فاصله داریم.....
جونگ سو همینطور که حواسش به جونگ کوک بود وقتی کلمه جونگ شیل رو شنید جونگ کوک رو پس زد و سراسیمه و نگران به سمت جونگ ایل رفت و با چشماش از جونگ ایل خواهش کرد که این کار رو نکنه یعنی نگه که من اینجام
€:باشه حالا فعلا خداحافظ... بیب ...(تلفن رو قطع میکنه)
€:هی دختر جون چرا یهو پریدی جلو ماشین!؟
~:چون میخواستم از شر اون عمارت نفرین شده فرار کنم! و لطفا منو ببخشید من باید برم!
€:صبرکن ببینم عمارت نفرین شده؟
_:اونش دیگه به ما ربطی نداره ، تو میخواستی ماشین عزیزم و وقت باارزشم رو بدزدی باید تاوانشو بدی دزد کوچولو!
در دهن جونگ سو رو میگیره و بلندش میکنه جونگ سو در حال تقلا کردنه که دست جونگ کوک رو گاز میگیره و از بغلش میاد پایین و شروع میکنه به دویدن که یهووو..................
(خماریییی💫⛓)
#فیک_جونگ_کوک#من_عروسک_خیمه_شب_بازی_تو_نیستم
(اندکی از زیبایی های جناب جئون رو ببنید و شاد باشید گُلان🙂🙃)
یکی از افراد تو ماشین شیشه رو داد پایین و منتظر به چهره هراس انگیز مرد راننده نگاه کرد و گفت
_: به چی خوردی؟ حیوونه؟ سریع از شرش خلاص شو
^:ارب..باب..ج..جوان اون یه آدمه!
با این حرف راننده کیم جئون خونسرد از ماشین پیاده شد و به جلوی ماشین رفت
_:اما اینجا که چیزی نیست
^:یعنی چی دختره همین الان اینجا بود!!!
€:جونگ کوک چیزی شده؟
اون مرد هم از ماشین پیاده شده بود جونگ سو با اینکه کف ماشین خوابیده بود به پاهای اطرافش نگاه میکرد و منتظر فرصت مناسب بود تا ماشین رو برداره و فرار کنه که یهو جئون برخلاف جهت ماشین شد و به باباش و راننده کیم گفت
_:اون دیگه چیه؟ (با دستش به ته جاده اشاره کرد)
جونگ سو از فرصت استفاده کرد و از زیر ماشین بیرون اومد که یهووو
_:مثل اینکه خیلی دل و جرعت داری دختر که جئون رو ایسگاه میکنی!
جونگ سو سر جاش میخ شده بود و دستش فقط یک میلی متر با دستگیره ماشین فاصله داشت، جونگ کوک قدم قدم نزدیکش میشد و این باعث شد جونگ سو تهاجمی بشی و بخواد در ماشین رو باز کنه
اما هرچی تلاش کرد نتونست درو باز کنه چون در قفل بود همون موقع جئون سوئیچ ماشین رو تو دستش تکون داد و گفت
_:دنبال این میگردی؟ نکنه فکر کردی آدمی مثل من میاد عقلشو بسپره به دست دزدی مثل تو ؟ ها ؟ حتما با خودت میگی این چجوری فهمید بهتره بگم از این رنگ روغنی که ریخته رو زمین!
رو به جونگ سو انگشت شصت و اشارشو به هم میماله و رنگ رو انگشتاشو بهش نشون میده
€:الو بله؟...(داره با تلفن صحبت میکنه)
€:سلام جونگ شیل.....حالمون که عالیه فقط همین الان یه تصادف کوچولو داشتیم برا همین......نه نه سالمیم....آره خداروشکر..آره..میخوای الان بیای نه نه نمیخواد بیاید ۲۰۰ متر فاصله داریم.....
جونگ سو همینطور که حواسش به جونگ کوک بود وقتی کلمه جونگ شیل رو شنید جونگ کوک رو پس زد و سراسیمه و نگران به سمت جونگ ایل رفت و با چشماش از جونگ ایل خواهش کرد که این کار رو نکنه یعنی نگه که من اینجام
€:باشه حالا فعلا خداحافظ... بیب ...(تلفن رو قطع میکنه)
€:هی دختر جون چرا یهو پریدی جلو ماشین!؟
~:چون میخواستم از شر اون عمارت نفرین شده فرار کنم! و لطفا منو ببخشید من باید برم!
€:صبرکن ببینم عمارت نفرین شده؟
_:اونش دیگه به ما ربطی نداره ، تو میخواستی ماشین عزیزم و وقت باارزشم رو بدزدی باید تاوانشو بدی دزد کوچولو!
در دهن جونگ سو رو میگیره و بلندش میکنه جونگ سو در حال تقلا کردنه که دست جونگ کوک رو گاز میگیره و از بغلش میاد پایین و شروع میکنه به دویدن که یهووو..................
(خماریییی💫⛓)
#فیک_جونگ_کوک#من_عروسک_خیمه_شب_بازی_تو_نیستم
۶.۰k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.