ببخشید چند رو فیک نذاشتم امروز ۵ پارت میزارم
عشق غمگین
پارت ۷
وقتی رفتم خونه مامانم عصبی شد گفت میونگ چرا مست کردی نمیگی بیان بدزدنت یا تو رو گ.رو.گا.ن بگیرنحداقل تو روز مست میکردی یا تو خونه خودمون
میونگ:مامانم خیلییی ببخشید نتونستم جلوی خودمو بگیرم
بعد حرف زدن با مامانم رفتم اتاقم و عین خرسی که تو خواب زمستونی هست خوابم برد
فردا
من معمولا صبح ساعت ۸ بیدارم میشدم ولی نمیدونم چرا امروز ساعت به سر و صدا های مامانم ساعت ۱ ظهر بیدار شدم
مامان میونگ:دختر پاشو زود باش خاله ت دارن میان پاشوووو
میونگ:چییییییی خاله یا ابلفضل
سریع خودمو اوکی کردم تا خاله خیلی بهم گیر نده آخه همیشه خیلیییییییییی بهم گیر میدن
خاله اومد باز شروع کرد به نق نق کردم ازش عصبانی شدم ولی به خاطر مامانم چیزی نگفتم
پارت ۷
وقتی رفتم خونه مامانم عصبی شد گفت میونگ چرا مست کردی نمیگی بیان بدزدنت یا تو رو گ.رو.گا.ن بگیرنحداقل تو روز مست میکردی یا تو خونه خودمون
میونگ:مامانم خیلییی ببخشید نتونستم جلوی خودمو بگیرم
بعد حرف زدن با مامانم رفتم اتاقم و عین خرسی که تو خواب زمستونی هست خوابم برد
فردا
من معمولا صبح ساعت ۸ بیدارم میشدم ولی نمیدونم چرا امروز ساعت به سر و صدا های مامانم ساعت ۱ ظهر بیدار شدم
مامان میونگ:دختر پاشو زود باش خاله ت دارن میان پاشوووو
میونگ:چییییییی خاله یا ابلفضل
سریع خودمو اوکی کردم تا خاله خیلی بهم گیر نده آخه همیشه خیلیییییییییی بهم گیر میدن
خاله اومد باز شروع کرد به نق نق کردم ازش عصبانی شدم ولی به خاطر مامانم چیزی نگفتم
۲.۹k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.