پارت چهار
°°°·.°·..·°¯°·. ·._.·°¯°·.·° .·°°°
و بله اینجوری شد که شینیچیرو مجبور شد بره شکلات داغ بگیره برا همه
شینیچیرو با نفرت به بقیه که داشتن شیر کاکائو می خوردن نگاه کرد
شینیچیرو اندر ذهن:" از حلقتون پایین نره،بپره تو گلوتون، خفه شید ایشالا "
واکاسا:" به به<( ̄︶ ̄)> "
شینیچیرو:"🙂🔥"
هم اکنون میا که تمام مدت به واکاسا زل زده: ٫٫╹▽╹٫٫
مایکی یه پس گردنی محکم به میا زد و پوزخند زد، میا یه متر پرید هوا: "ها چی کی کو"
از حالت خلصه خارج شد و افتاد دنبال مایکی
میا:"صبر کن کاریت ندارممممممم، بیا بغل عموووووو"
مایکی:"نههیههیههیهیهیهیهه"
مایکی سریع دوید و رفت تو کوچه و فرار کرد
میا هم به اون کوچه رفت ولی مایکی اونجا نبود، کوچه بنبست بود.
میا به دیوار رو به روش نگاه کرد
روی دیوار چیزی کشیده شده بود
یه...مار؟
[دیوار:اسلاید دوم ]
انگار خیلی قدیمی بود، رنگش رفته بود
میا اندر ذهن: "چقدر آشناست...."
ناگهان میا صدایی شنید، صدای مایکی بود...
صدا توی سرش اکو شد
[صدایی که توی سر میا اکو میشد: ساتورووووووو]
میا سریع به پشت سرش، و اطراف نگاه کرد:" بله؟ "
ولی کسی اونجا نبود
.
.
.
ناگهان یکی دستش رو روی شونه میا گذاشت
باجی:"میا خوبی؟"
میا ترسید و سریع برگشت
میا:"ب...باجی؟"
باجی:"چته"
میا:"من...تو....مایکی..."
باجی:"خب مطمئن شدم دیوونه شدی"
باجی دست میا رو گرفت و رفت پیش بقیه
°°°·.°·..·°¯°·._.· ·._.·°¯°·.·° .·°
توضیحات:
۱_ اون کسی که میگفت "ساتورووووووو" همون مایکی آینده بود تو پارت ۱ ، وقتی ساتورو رو زمین افتاده بود و مایکی به سمتش دوید و سعی کرد با صدا کردن اسمش میا رو هوشیار نگه داره
۲_ میا به صورت ناخودآگاه با آینده ارتباط برقرار کرد و اون صدا رو شنید
°°°·.°·..·°¯°·. ·._.·°¯°·.·° .·°°°
و بله اینجوری شد که شینیچیرو مجبور شد بره شکلات داغ بگیره برا همه
شینیچیرو با نفرت به بقیه که داشتن شیر کاکائو می خوردن نگاه کرد
شینیچیرو اندر ذهن:" از حلقتون پایین نره،بپره تو گلوتون، خفه شید ایشالا "
واکاسا:" به به<( ̄︶ ̄)> "
شینیچیرو:"🙂🔥"
هم اکنون میا که تمام مدت به واکاسا زل زده: ٫٫╹▽╹٫٫
مایکی یه پس گردنی محکم به میا زد و پوزخند زد، میا یه متر پرید هوا: "ها چی کی کو"
از حالت خلصه خارج شد و افتاد دنبال مایکی
میا:"صبر کن کاریت ندارممممممم، بیا بغل عموووووو"
مایکی:"نههیههیههیهیهیهیهه"
مایکی سریع دوید و رفت تو کوچه و فرار کرد
میا هم به اون کوچه رفت ولی مایکی اونجا نبود، کوچه بنبست بود.
میا به دیوار رو به روش نگاه کرد
روی دیوار چیزی کشیده شده بود
یه...مار؟
[دیوار:اسلاید دوم ]
انگار خیلی قدیمی بود، رنگش رفته بود
میا اندر ذهن: "چقدر آشناست...."
ناگهان میا صدایی شنید، صدای مایکی بود...
صدا توی سرش اکو شد
[صدایی که توی سر میا اکو میشد: ساتورووووووو]
میا سریع به پشت سرش، و اطراف نگاه کرد:" بله؟ "
ولی کسی اونجا نبود
.
.
.
ناگهان یکی دستش رو روی شونه میا گذاشت
باجی:"میا خوبی؟"
میا ترسید و سریع برگشت
میا:"ب...باجی؟"
باجی:"چته"
میا:"من...تو....مایکی..."
باجی:"خب مطمئن شدم دیوونه شدی"
باجی دست میا رو گرفت و رفت پیش بقیه
°°°·.°·..·°¯°·._.· ·._.·°¯°·.·° .·°
توضیحات:
۱_ اون کسی که میگفت "ساتورووووووو" همون مایکی آینده بود تو پارت ۱ ، وقتی ساتورو رو زمین افتاده بود و مایکی به سمتش دوید و سعی کرد با صدا کردن اسمش میا رو هوشیار نگه داره
۲_ میا به صورت ناخودآگاه با آینده ارتباط برقرار کرد و اون صدا رو شنید
۱.۸k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.