ازدواج اجباری من
ویوی جونگ سوک:
هومممم؟ نویسنده ی وبتون رزی رو آورده تو وبتون؟
رزی معروف شد که😅 رزی که معروف هست😑
من چمه دیوونه شدم؟ حالا ولش رفتم آشپز خونه دیدم خدمتکارا دارن صبحانه درست میکنن ازشون پرسیدم:
جونگ سوک: آجوما رزی رو ندیدین؟
آجوما: نه پسرم امروز اصلا ندیدمش
جونگ سوک: آها مرسی
رفتم اتاق لیسا دیدم اونجا نشسته انگار رفته تو شک
سریع رفتم پیشش و با نگرانی گفتم:
جونگ سوک: رزی رزی خوبی؟( نگران)
+ خ خوبم چیشد یدفعه؟
جونگ سوک: چرا غیبت زد؟
+ غیبم زد؟
که یدفعه لیسا بیدار شد
لیسا: یا هفت جد یونتان شما اینجا چه میکنید صحنه های کیس و کارای خاک بر سری رو تو اتاقتون کنید
+ خواهرم حالت خوبه مطمئنی کلت به جایی نخورده؟
لیسا: هیچی ی خواب خاک بر سری دیدم تو اینجا چیکا میکنی؟ جونگ سوک اینجا چیکا میکنه؟
جونگ سوک: هیچی ولش
ویوی راوی از اون شبی که رزی رفت تو وبتون:
رزی داشت خواب میدید که رفته تو وبتون*بنا بر درخواست شما عزیزان تخیلی نیست😑 برا همینم تغیرش دادم* برا همینم تا صبح خواب دید حدودا ساعت 5:59 تو خواب راه رفت به سمت اتاق لیسا و نشست رو تخت بعد که بیدار شد
هومممم؟ نویسنده ی وبتون رزی رو آورده تو وبتون؟
رزی معروف شد که😅 رزی که معروف هست😑
من چمه دیوونه شدم؟ حالا ولش رفتم آشپز خونه دیدم خدمتکارا دارن صبحانه درست میکنن ازشون پرسیدم:
جونگ سوک: آجوما رزی رو ندیدین؟
آجوما: نه پسرم امروز اصلا ندیدمش
جونگ سوک: آها مرسی
رفتم اتاق لیسا دیدم اونجا نشسته انگار رفته تو شک
سریع رفتم پیشش و با نگرانی گفتم:
جونگ سوک: رزی رزی خوبی؟( نگران)
+ خ خوبم چیشد یدفعه؟
جونگ سوک: چرا غیبت زد؟
+ غیبم زد؟
که یدفعه لیسا بیدار شد
لیسا: یا هفت جد یونتان شما اینجا چه میکنید صحنه های کیس و کارای خاک بر سری رو تو اتاقتون کنید
+ خواهرم حالت خوبه مطمئنی کلت به جایی نخورده؟
لیسا: هیچی ی خواب خاک بر سری دیدم تو اینجا چیکا میکنی؟ جونگ سوک اینجا چیکا میکنه؟
جونگ سوک: هیچی ولش
ویوی راوی از اون شبی که رزی رفت تو وبتون:
رزی داشت خواب میدید که رفته تو وبتون*بنا بر درخواست شما عزیزان تخیلی نیست😑 برا همینم تغیرش دادم* برا همینم تا صبح خواب دید حدودا ساعت 5:59 تو خواب راه رفت به سمت اتاق لیسا و نشست رو تخت بعد که بیدار شد
۱.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.