عشقی در گذشته
عشقی در گذشته
آه بلاخره برگشتم به سعول و موفق شدم فراموشش کنم
فلش بک به 10 سال قبل
من کوک 2 ساله که ازدواج کردیم و همو خیلی دوست داریم ولی احساس میکنم چند روزه باهام سرد شده
سولی (دوست ا/ت) :ا/تتتت لطفا، لطفا بیا بریم بارر
ا/ت:به اسرار سولی رفتیم بار ولی با چیزی که دیدم انگار ی سطل آب سرد روم خالی کردن جونگکوک داشت ی دخترو میبوسید. که یهو تهیونگ جلوم ظاهر شد گفت:ات اونطوری که فکر میکنی نی..... نزاشتم حرفش تموم شه و از اونجا دور شدم. توی خیابونا قدم میزدمو گریه میکردم. وقتی به خودم اومدم دیدم جلو در خونم.
رفتم داخلو وسایلمو جمع کردم، بلیط پرواز به آمریکا گرفتم
پایان فلش بک
تا همین چند روز پیش با شوگا در ارتباط بودم و بهش قول دادم وقتی که اومدم کره نرم هتل و پیش اعضا بمونم پس تصمیم گرفتم که برم اونجا. به بادیگاردم گفتم که چمدونمو برام بیاره و رفتم توی ون شخصیم
توی راه ی نخ سیگار از جیبم در آوردم و شروع به کشیدنش کردم........
ادامه در پارت بعد......
آه بلاخره برگشتم به سعول و موفق شدم فراموشش کنم
فلش بک به 10 سال قبل
من کوک 2 ساله که ازدواج کردیم و همو خیلی دوست داریم ولی احساس میکنم چند روزه باهام سرد شده
سولی (دوست ا/ت) :ا/تتتت لطفا، لطفا بیا بریم بارر
ا/ت:به اسرار سولی رفتیم بار ولی با چیزی که دیدم انگار ی سطل آب سرد روم خالی کردن جونگکوک داشت ی دخترو میبوسید. که یهو تهیونگ جلوم ظاهر شد گفت:ات اونطوری که فکر میکنی نی..... نزاشتم حرفش تموم شه و از اونجا دور شدم. توی خیابونا قدم میزدمو گریه میکردم. وقتی به خودم اومدم دیدم جلو در خونم.
رفتم داخلو وسایلمو جمع کردم، بلیط پرواز به آمریکا گرفتم
پایان فلش بک
تا همین چند روز پیش با شوگا در ارتباط بودم و بهش قول دادم وقتی که اومدم کره نرم هتل و پیش اعضا بمونم پس تصمیم گرفتم که برم اونجا. به بادیگاردم گفتم که چمدونمو برام بیاره و رفتم توی ون شخصیم
توی راه ی نخ سیگار از جیبم در آوردم و شروع به کشیدنش کردم........
ادامه در پارت بعد......
۲.۶k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.