عاقبت اعتماد ⛓️(3) درخواستی
عاقبت اعتماد ⛓️(3) #درخواستی
ات
رفتم خونه لباس راحتی پوشیدم رو کاناپه نشستم و یه فیلم ترسناک گذاشتم داشتم نگاه می کردم ک خوابم برد
__________________________
جیمین
یه نقشه ی خوب دارم باید خودم رو به جای رئیس یکی از این باند ها جا بزنم و از باند ات درخواست همکاری کنم.............
__________________________
ات
دوباره کابوس همیشگی دوباره خواب روزی ک مامان بابام رو کشتن رو دیدم واقعا نمی دونم چیکار کنم
همیشه ت خواب گریه می کنم یه بار هم بعد از اون اتفاق نتونستم راحت بخوابم.......
از خواب بیدار شدم ساعت 8:20 بود رفتم دوکبوکی درست کردم........... خوردم رو کاناپه نشستم ت گوشی می گشتم.......
_________________________
جیمین
نگاهی ب ساعت کردم ساعت 8:30 بود رفتم ت آشپز خونه کیمیجی درست کردم خوردم و رفتم خوابیدم
امروز خیلی خسته شده بودم بخاطر همین زود خوابم برد
__________________________
ات
روی کاناپه خوابم برده بود یهو از خواب پریدم وایی دوباره کابوس.....
شرطا
کامنت 25
لایک 30
ات
رفتم خونه لباس راحتی پوشیدم رو کاناپه نشستم و یه فیلم ترسناک گذاشتم داشتم نگاه می کردم ک خوابم برد
__________________________
جیمین
یه نقشه ی خوب دارم باید خودم رو به جای رئیس یکی از این باند ها جا بزنم و از باند ات درخواست همکاری کنم.............
__________________________
ات
دوباره کابوس همیشگی دوباره خواب روزی ک مامان بابام رو کشتن رو دیدم واقعا نمی دونم چیکار کنم
همیشه ت خواب گریه می کنم یه بار هم بعد از اون اتفاق نتونستم راحت بخوابم.......
از خواب بیدار شدم ساعت 8:20 بود رفتم دوکبوکی درست کردم........... خوردم رو کاناپه نشستم ت گوشی می گشتم.......
_________________________
جیمین
نگاهی ب ساعت کردم ساعت 8:30 بود رفتم ت آشپز خونه کیمیجی درست کردم خوردم و رفتم خوابیدم
امروز خیلی خسته شده بودم بخاطر همین زود خوابم برد
__________________________
ات
روی کاناپه خوابم برده بود یهو از خواب پریدم وایی دوباره کابوس.....
شرطا
کامنت 25
لایک 30
۱۸.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.