PT1 فیک من عروسک خیمه شب بازی تو نیستم
pt1⛓
جونگ سو متمرکز مشغول کشیدن شاهکار امروزش بود اون دختر میتونست از بدترین خاطرات بهترین شاهکار های دنیا رو خلق کنه
اگر شما هم بیننده شاهکارش بودید میتونستید اون لحظه رو تصور کنید دود سیگار نامادری که مملو از صدای ضرب و شتم و جیغ دختر کوچولویی که حتی قیافش برای نوجوون بودن زیادی معصومه در این نقاشی حس میشه حتی شیشه خورده های کف زمین هم داستان زندگی خودشون رو دارن.....
مین هوا موهای لخت دخترک رو تو دستش میفشاره و با صدای بلند بحث بینشون رو شروع میکنه:
×:هوی هرزه کوچولو مگه کری ؟! یعنی خودتو زدی به کری یا واقعا گوشات به درد هیچی نمیخورن؟
جونگ سو موهاشو از دست مین هوا میکشه بیرون و این باعث میشه چند تا از تار موهای ارزشمندش کنده بشه
~:من حرفای حیوونا رو متوجه نمیشم چطوره به یه مترجم زنگ بزنی؟ هوم ؟ اینجوری به نفع دوتامونم.....
حرف جونگ سو با سیلیه زنی که داشت از شدت فشار آتیشی میشد نا تموم موند زن در حالی که با پاشنه بلند پنج متریش به بدن کبود دختر ضربه میزد جیغ جیغ کنان به بحث ادامه داد:
×:مگه امروز تنبیهت نکردممم؟ که دوباره زبون دراز شدییییی هااااان دیگه از دستت خسته شدمممم دیگه نمیکشم
که با صدایی که اومد زن کارش رو متوقف کرد
÷:مین هوا
×:بله ارباب؟کاری باید براتون انجام بدم؟؟
~:اوهوع اوهوع(صدای سرفه)
×:خفه خون بگیر!
÷:جونگ ایل و جونگ کوک دارن میان اینجا! تمومش کن
×:چییی ارباب الان؟
÷:آره همین الان اون دختره رو ببر حموم یذره برس بهش شبیه جنده هایی که برا پول کتک میخورن شده هه (پوزخند)
×:چشم چشم الان
×:هوی دختر پاشو برو حموم برات کرم پودر و لباس میارم تا تن لشتو جمع کنی!
دختر بی توجه به اون عجوزه داشت به فرشته نجاتش فکر میکرد درسته این همه سال تو عمارت بوده اما هیچ وقت اسم جونگ کوک رو نشنیده بود یعنی اون چه شکلیه؟ با همین فکر بلند شد و به سمت حمام رفت........
#فیک_جونگ_کوک#من_عروسک_خیمه_شب_بازی_تو_نیستم
جونگ سو متمرکز مشغول کشیدن شاهکار امروزش بود اون دختر میتونست از بدترین خاطرات بهترین شاهکار های دنیا رو خلق کنه
اگر شما هم بیننده شاهکارش بودید میتونستید اون لحظه رو تصور کنید دود سیگار نامادری که مملو از صدای ضرب و شتم و جیغ دختر کوچولویی که حتی قیافش برای نوجوون بودن زیادی معصومه در این نقاشی حس میشه حتی شیشه خورده های کف زمین هم داستان زندگی خودشون رو دارن.....
مین هوا موهای لخت دخترک رو تو دستش میفشاره و با صدای بلند بحث بینشون رو شروع میکنه:
×:هوی هرزه کوچولو مگه کری ؟! یعنی خودتو زدی به کری یا واقعا گوشات به درد هیچی نمیخورن؟
جونگ سو موهاشو از دست مین هوا میکشه بیرون و این باعث میشه چند تا از تار موهای ارزشمندش کنده بشه
~:من حرفای حیوونا رو متوجه نمیشم چطوره به یه مترجم زنگ بزنی؟ هوم ؟ اینجوری به نفع دوتامونم.....
حرف جونگ سو با سیلیه زنی که داشت از شدت فشار آتیشی میشد نا تموم موند زن در حالی که با پاشنه بلند پنج متریش به بدن کبود دختر ضربه میزد جیغ جیغ کنان به بحث ادامه داد:
×:مگه امروز تنبیهت نکردممم؟ که دوباره زبون دراز شدییییی هااااان دیگه از دستت خسته شدمممم دیگه نمیکشم
که با صدایی که اومد زن کارش رو متوقف کرد
÷:مین هوا
×:بله ارباب؟کاری باید براتون انجام بدم؟؟
~:اوهوع اوهوع(صدای سرفه)
×:خفه خون بگیر!
÷:جونگ ایل و جونگ کوک دارن میان اینجا! تمومش کن
×:چییی ارباب الان؟
÷:آره همین الان اون دختره رو ببر حموم یذره برس بهش شبیه جنده هایی که برا پول کتک میخورن شده هه (پوزخند)
×:چشم چشم الان
×:هوی دختر پاشو برو حموم برات کرم پودر و لباس میارم تا تن لشتو جمع کنی!
دختر بی توجه به اون عجوزه داشت به فرشته نجاتش فکر میکرد درسته این همه سال تو عمارت بوده اما هیچ وقت اسم جونگ کوک رو نشنیده بود یعنی اون چه شکلیه؟ با همین فکر بلند شد و به سمت حمام رفت........
#فیک_جونگ_کوک#من_عروسک_خیمه_شب_بازی_تو_نیستم
۸.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.